محمد صلی الله علیه و آله و سلم نور حق و اولين خلق
.
قسمت چهارم : پيامبرصلی الله علیه و آله وسلم داراي سايه نبود
سايه، متعلق به اجسام پيچيده (کدر و غلیظ)مي باشد. اما اجسام لطيف مثل هوا و فرشتگان، داراي سايه نيستند و پيامبر (•) نور مجسم است پس سايه ندارد. امام رباني مجدد الف ثاني مي گويد: بدانكه خلقت محمدي، مثل خلقت ساير افراد بشر نمي باشد، بلكه مناسبتي براي او با فردي از افراد بشر نيست كه او (•) برگرفته از عنصري است كه از نور خدا خلق شده همانطور كه پيامبر (•) فرمود: «خلقت من نورالله» و اين سعادت براي غير او (•) ايجاد نشده است.(40) از ابي بكر صديق Y نقل شده كه: «كان وجه رسول الله (•) كداره القمر» صورت پيامبر مثل قرص ماه بود. و فرزند ابوبكر از او درخواست كرد براي من پيامبر را توصيف كن. پاسخ داد: «يا بني لورايته رايت الشمس طالعه» (41) اي پسرم اگر او را مي ديدي او رامثل آفتاب طلوع كرده مي يافتي. امام احمد رضا بريلوي از اين مسئله بحث كرده و از قرآن و حديث و سخن امامان گذشته بهره برده است. كسي كه قلبش به نور ايمان روشن باشد بدليل شنيدن فضيلتهاي پيامبر (•) سينه اش گشاده مي شود و مخالف، نمي تواند بگويد كه اين سخنان بريلوي ها است كه صحابه و بزرگان علماء گذشته قائل بوده اند كه براي پيامبر (•) سايه نبوده است كه در ذيل عبارات آنان مي آيد :
1ـ از ابن عباس روايت شده كه گفت: «لم يكن لرسول الله (•) ظل و لم يقم مع شمس قط إلا غلب ضوؤه ضوء الشمس، و لم يقم مع سراج قط إلاغلب ضوؤه علي ضوء السراج» (42)؛ براي پيامبر (•) سايه نبود و با آفتاب نبود مگر اينكه نور او از نور آفتاب بيشتر بود و با چراغ نمي بود، مگر كه نورش از نور آن بيشتر بود. از اين سخن ابن عباس Y معلوم مي شود كه پيامبر (•) نه فقط نور معنوي بود بلكه نور حسي هم بوده است.
2ـ در تفسير المدارك آمده كه عثمان Y گفت: «ان الله ما أوقع ظلك علي الأرض لئلا يضع انسان قدمه علي ذالك» (43)؛ خداوند براي تو به زمين سايه اي قرار نداد تا مردمان قدمهايشان را برآن قرار ندهند.
3ـ امام سيوطي در كتاب خصائص كبري بابي به نام «باب الايه في أنه
لم يكن يري له ظل (قسمتي كه در آن بيان مي كند، از جمله نشانه پيامبر (•) اين است كه سايه برايش ديده نمي شود. و در اين باب گفته كه حكيم ترمذي از ذكوان نقل كرده كه: «إنّ رسول الله (•) لم يكن يري له ظل في شمس و لاقمر». براي پيامبر (•) سايه اي در حالت آفتاب يانور ماه نبود. ابن سبع مي گويد كه از جمله خصائص پيامبر (•) اين بود كه سايه او بر زمين نمي افتاد و او نور بود و موقعي كه در آفتاب يا نور ماه راه مي رفت سايه اي برايش مشاهده نمي شد . بعضي اينان مي گويند كه براي اين نيز شاهدي از حديث است كه پيامبر (•) در دعاء خود مي گفت: «و اجعلني نورا» (44) مرا نور قرارده .
4ـ علامه سيوطي در كتاب انموذج اللبيب في خصائص الحبيب مي گويد: سايه او بر زمين نمي افتد و سايه اي براي او در آفتاب يا ماه ديده نميشد: ابن سبع مي گويد: بدليل اين كه او نور بوده و رزين مي گويد بدليل غالب شدن نورهاي او است(45)
5 ـ علامه قاضي عياض در بيان نشانه هائي كه براي پيامبر (•) نقل شده مي گويد كه او (•) در موقع آفتابي يا ماه داراي سايه نبوده است چون او نور بوده است (46)
6ـ علامه شهاب الدين خفاجي بعد از اينكه روايت ابن عباس از وفاء را نقل مي نمايد، مي گويد: اين مطلب و سخن درباره آن گذشت و رباعي ما در اين مورد اين است كه: ماجر لضل احمد اذيال- في الارض كرامه كما قد قالوا هذا عجب و كم به من عجب – والناس بظله جميعا قدقالوا . سايه اي براي احمد بر روي زمين نمي افتد همانطور كه اين را از باب كرامت براي او مي دانند و همه مردم در اين مورد سخن مي گويند. و گفته اند كه اين از صفات كوچك اوست و قرآن بيان داشته است كه او نور مبين است و بشر بودن او منافاتي با آن ندارد همانطور كه بعضي هاتو هم كردهاند. اگر اين مطلب را فهميدي، او نور علي نور است كه نور خودش معلوم و ظاهر است و براي غير خودش نيز ظاهر كننده ميباشد و تفصيل اين بحث در كتاب مشكوه الانوار غزالي ميباشد(47)
7ـ علامه قسطلاني مي گويد: براي پيامبر (•) سايه اي در آفتاب و ماه نبوده، اين را ترمذي از ذكوان نقل مي نمايد. سپس كلام ابن سبع و دعاء پيامبر (•) «واجعلني نورا» را نقل مي نمايد (48)
8ـ علامه زرقاني مي گويد: (ذكوان) ابي صالح السمان الزيات مدني و ابي عمرو مدني غلام عايشه و هر يك از اين دو ثقه و مورد اطمينان و از تابعين هستندو اين روايت مرسل است ، لكن ابن مبارك و ابن جوزي از ابن عباس نقل كرده اند كه براي پيامبر (•) سايه نبوده است و با آفتاب همراه نبوده، مگر اينكه نور او از نور آفتاب بيشتر بوده است و با چراغ نبوده مگر كه نور او از نور چراغ بيشتر و غالب بوده است (49)
9ـ در سيره شاميه بعد نقل روايت ذكوان رحمه الله تعالي مي گويد: كه اين را حكيم ترمذي نقل كرده و گفت: معني آن اين است تا اينكه كافري لگدي بر آن نزند تا باعث كوچكي او شمرده شود (50) .
10ـ امام حسين بن محمد معروف به راغب اصفهاني (م 205) ميگويد: «و روي أنّ النبي (•) كان اذا مشي لم يكن له ظل» (51) روايت شده كه پيامبر (•) در موقعي كه راه مي رفت سايه اي نداشت .
11ـ در سيره حلبيه آمده پيامبر (•) در هنگامي كه در آفتاب يا ماه راه مي رفت، سايه اي برايش نبود، چون او نور بود. (52)
12ـ در مجمع بحارالانوار آمده : از جمله اسامي پيامبر (•) نور است گفته شده كه از جمله صفات او اين بود در موقعي كه در زمين در حالت آفتاب يا ماه راه ميرفت، سايه اي برايش ظاهر نميشد (53)
13ـ علامه ابراهيم بن محمد بيجوري (م 1276 هـ) در «كتاب المواهب اللدنيه شرح شمائل المحمديه» مي گويد: و فقط او نيكوترين بود چون نور او برنور ماه، بلكه بر نور خورشيد غالب بود (54) سپس روايت ابن مبارك و ابن جوزي از ابن عباس را كه در عبارات قبل آورديم، نقل كرده است .
14ـ علامه ملاعلي قاري در كتاب «الوسائل در شرح الشمائل» روايت ابن جوزي از ابن عباس Y را آورده است (55)
15ـ شيخ سليمان جمل در كتاب «الفتوحات الاحمديه بالمنح المحمديه» شرح متن الهمزيه شيخ شرف الدين بوصيري مي گويد: منظور از سني (درخشان)، نور حسي است و پيامبر نوراني بود بدليل اينكه در روايات آمده كه براي او سايه اي در آفتاب و ماه نبود (56)
16ـ در تاريخ خميس در مورد كرامتهائي كه خاص پيامبر (•) بوده است، مي گويد: سايه او بر زمين نمي افتاد و سايه اي براي او نه در هنگام آفتاب و نه در هنگام ماه ديده نشد. (57)
17ـ امام رباني مجدد الف ثاني مي گويد: سايه مرد از او لطيف تر است و چون كسي در عالم بيشتر از او لطافتي ندارد، پس چگونه ممكن است كه او داراي سايه باشد. (58)
18ـ شيخ محقق عبدالحق محدث دهلوي بعد از نقل روايت ترمذي ميگويد: و از جمله اسامي پيامبر (•) نور مي باشد و براي نور، سايه نمي باشد. (59)
19ـ امام محدث عبدالرئوف مناوي مي گويد: روايتي از ابن مبارك و ابن جوزي از ابن عباس Y نقل شده كه در مطالب قبل به آن اشاره شد (60) : امام مناوي مي گويد و همانطور كه صورت او زيباتر از آفتاب و ماه بود ، نور قلب او نيز از نور آن دو بيشتر بود. اگر حق از نورهاي قلبش پرده بردارد هر آينه نور خورشيد و ماه در تلألو نورهاي او ناپديد مي شوند و نور او كجا و نور خورشيد و ماه كجا ؟ كه آفتاب كسوف و غروب دارد و نورهاي قلبهاي پيامبران (Z)نه كسوفي و نه غروبي دارند و نور آفتاب آثار به وجودش شهادت مي دهند ولي نور او قلب موثر به آن شهادت مي دهد لكن مي بايستي آفتاب داراي ابر باشد و چهره نيكو داراي حجاب باشد(61) . و همچنين مي گويد: به همين خاطر قرطبي نقل مي كند كه تمام حسن او نمايان نمي شد چون چشمها طاقت ديدن آن را نداشتند (62)
20- شاه عبدالعزيز محدث دهلوي در تفسير سوره والضحي ميگويد: سايه او (•) بر زمين واقع نمي شد (63) .
احسان الهي ظهير مي گويد : بريلوي از ائمه خود نقل مي كند كه، سايه پيامبر (•) برزمين واقع نشده و او نور بوده است و در هنگامي كه موقع آفتاب و يا ماه راه مي رفت، سايه اي براي او نبود (64) .
اي اهل سنت بر شما مبارك باد كه بزرگان علماء امت مسلمان از ابن عباس Y تا امام رباني مجدد الف ثاني و شاه عبدالعزيز محدث دهلوي روايت ابن عباس و ذكوان را روايت و نقل كرده اند، بدون اينكه آن را انكار كنند و تصريح دارند كه براي پيامبر (•) سايه نبوده است، كه اينان ائمه شماهستند و نه غير مقلدين و يكي از غير مقلدين احسان الهي ظهير به اين امر شهادت داده است در حالي كه اينچنين گفته كه امام احمدرضا از ائمه خود نقل مي نمايد. و بهترين فضيلت آن است كه دشمنان به آن اعتراف نمايند. اسامي آن بزرگان كه، احسان الهي ظهير، امامت آنان را ترك كرده و مي گويد كه اينان ائمه براي احمد رضا ميباشند و در نزد من جايگاهي ندارند علي رغم اينكه همه مسلمانان امامت و بزرگي مقام آنها را قبول دارند بدين شرح است:
1- اميرالمؤمنين عثمان بن عفان 2- دانشمند امت ابن عباس 3- تابعي جليل القدر ذكوان 4- امام ابن سبع 5- امام حسين بن محمد مشهور به راغب اصفهاني 6- حكيم ترمذي 7- قاضي عياض بن موسي يحصبي 8- امام عبدالله بن احمد نسفي 9- جلال الدين سيوطي 10- علامه محمدبن يوسف شامي 11- علامه قسطلاني 12- شهاب الدين خفاجي 13- علي بن برهان الدين حلبي صاحب كتاب سيره 14- شيخ محمد طاهر فتني صاحب مجمع 15- علامه سليمان جمل، صاحب تفس16- علامه حسين بن محمد ديار بكري 17- علامه عبدالرئوف مناوي 18- علامه ملاعلي قاري 19- امام رباني مجدد الف ثاني 20- شيخ عبدالحق محدث دهلوي 21- شاه عبدالعزيز محدث دهلوي رحمهم الله تعالي. وفقنا الله تبارك و تعالي بالوصول الي نتيجه الصالحه و جنبنا عن توهين العلماء و الائمه الاعلام آمين بجاه سيد المرسلين (•) .
خداوند تعالي ما را در رسيدن به نتيجه صالحه موفق بدارد و ما را از توهين به علماء و بزرگان برحذر دارد آمين به مقام سيد مرسلين (•)
