محمد صلی الله علیه و آله و سلم نور حق و اولين خلق


[1] – این بحث از کتاب عقائد اهل سنت و جماعت تالیف مفتی عبدالحکیم شرف حنفی لاهوری می باشد.

                                                     بسم الله الرحمن الرحيم

قسمت اول

حمدا لمن هو نورالسموات و الارض و صلوه و سلاما علي سيد الخلق و افضل البشر و نور الانوار و مخزن الاسرار و علي آله الاطهار و اصحابه الاخيار.

مغالطه اي در بين مردم منتشر شده كه نور و بشر دو چيز متنافي و قابل جمع شدن در يك شخص نمي باشند در حالي كه اين مغالطه ارتباطي با حقيقت مطلب ندارد.

خداوند مي فرمايد«فارسلنا اليها روحنا فتمثّل لهابشرا سويّا» (1) پس روح خود را به سوي او فرستاديم تا به شكل بشري خوش اندام بر او نمايان شود.

و معلوم است كه جبرئيل عليه السلام، خلقتي نوري دارد و در هنگامي كه براي حضرت مريمB به شكل بشري در آمد، به حسب حقيقتش نوري بود با اينكه به شكل بشري نمايان شد و اگر بين نور و بشر بودن، منافاتي بود او نمي بايستي به شكل بشر ظاهر شود.

و از جمله اعتقادات ما اين است كه سيدنا و سيد عالم صلي الله عليه و سلم به حسب حقيقتش، نور است و به اعتبار ماهيت، بشر مي باشد.

علامه سيد محمود آلوسي مي گويد :‌گاهي گفته مي شود، براي پيامبر (•) دو جهت مي باشد، جهتي ملكي كه به سبب آن فيض مي برد و جهتي بشري كه به آن فيض مي دهد. نازل شدن‌ آيات بر روح او (•) صورت مي‌گيرد چون آن روح داراي صفاتي ملكوتي است كه از طرف روح الامين به آن فيض داده مي شود (2) .

پروفسور ابوبكر غزنوي از خانواده غزنوي، يكي از علماء غير مقلد بر رساله شيخ محمد انور گيلاني به نام بشريت و رسالت تقريظي دارد و مي‌گويد :‌ بعضي مردم مي گويند كه پيامبر (•) بشر بوده و نور نبوده است و بعضي از مردم نيز مي گويند كه او نور بوده و بشر نبوده است و هر دو نظر، مبني بر افراط و تفريط است و آنچه كه قرآن بيان داشته است اينست كه: پيامبر (•) بشر و نور است. سپس دو آيه اي كه دلالت بر نور و بشر بودن او دارد را بيان داشته و مي گويد: مسلك صحيح اين است كه او با اينكه از سر تا پا، بشر است  از سرتا پا  نور مجسم مي‌باشد (3) . و بنابراين سزاوار است كه اختلافي بين اينان و بين اهل سنت و جماعت نباشد كه ما معاذالله منكر بشر بودن پيامبر (•) نمي‌باشيم.

احمدرضا بريلوي مي گويد:‌ كسي كه انكار بشر بودن پيامبر را به طور مطلق مينمايد، كافر است. همچنان كه در قرآن آمده است كه:  «قل سبحان ربي هل كنت الا بشرا رسولا» (4) بگو پاك است پروردگار من، آيا من جز بشري فرستاده هستم؟

احسان الهي ظهير مي گويد: انكار كنندگان چون اعتقاد دارند كه پيامبران بشر نمي باشند ، انكار نبوت انبياء را مي نمايند چون نبوت با بشر بودن منافات دارد، پس بشريت و نبوت قابل جمع نيستند. سپس در حالي كه بربريلويت طعن مي زند، مي گويد : و اما اين گروه و امثال اينان از جاهلان در زماني كه درخانه هاي مسلمانان بدنيا آمده اند امكان انكار نبوت پيامبران و رسولان را ندارند و لكن همان عقيده را دارند كه بشر بودن و نبي بودن با همديگر منافات دارد و بشر بودن پيامبران و رسولان را انكار كرده اند (5)

شكي نيست كه اين افتراء است و ما در عبارت قبل، از امام احمدرضا بريلوي نقل كرديم : كسي كه بشريت پيامبر (•) را به طور مطلق منكر شود، كافر است. پس بعد از اين سخن جايي براي عبارات مخالف باقي نمي ماند. چه ارتباطي بين اهل سنت و كفار وجود دارد؟ اهل سنت و جماعت قائل هستند كه محمد رسول الله (•) بدون هيچ شبهه، بشر مي باشد و او افضل بشر و سيدخلق و امام پيامبران و رسولان و نور خدائي برگزيده به سوي خلق مي باشد. احسان الهي ظهير، تعدادي آيه براي ثابت كردن اين مطلب كه كفار، انكار نبوت پيامبران بدليل اينكه بشر هستند را نقل كرده بااينكه براي اثبات مطلبي كه ادعا مي‌نمايد يك آيه هم كافي است و اگر نتواند اين مطلب را اثبات كند صد آيه هم كافي نخواهد بود كه احسان الهي ظهير به اين امر گرفتار شده است. خداوند به نقل از قوم عاد و ثمود و نوح عليهم السلام مي گويد «ان انتم الا بشر مثلنا» (6) از اين آيه معلوم مي شود كه، كفار رسالت رسول را بخاطر اينكه بشر هستند، انكار نمي‌نمايند بلكه اين گمان باطل هستند كه رسول مثل ما بشر مي باشد و اگر اينان مي فهميدند كه پيامبري كه اينان آن را مثل خود مي‌دانند داراي مقامات و مراتب بالائي در نزد خدا است، هر آينه ايمان مي‌آوردند و انكار و كفر نمي ورزيدند و اين نكته دقيقي است كه فهم مخالفين اهل سنت و جماعت به آن نمي رسد امام رباني مجدد الف ثاني مي گويد : كفار پيامبران عليهم الصلوات را در شكل ساير بشر مي ديدند به همين خاطر كمالات نبوي آنان را انكار مي‌كردند (7) .

شيخ محمد اسماعيل دهلوي از بزرگان علماء ديو بندي و غير مقلد بعد نقل حديث مي گويد: از اين حديث دانسته مي شود كه همه بندگان مقرب خدا از پيامبران، اولياء، ائمه، اولاد ائمه، مشايخ و شهداء فقط مردماني مثل ما عاجز هستند و تفاوت اين است كه خداوند به اينان فضيلتي عطاء نموده است كه اينان برادران بزرگتر هستند و به ما امر شده كه از آنان اطاعت كنيم و ما كوچكتر ايشان هستيم (8) آيا معني واضح اين عبارات اين نيست كه همگي پيامبران مثل ما بشر هستند و آيا اين گفتار نزديك به آنچه كه كفار براي رسالت پيامبران مي گويند نيست «ان انتم الا بشر مثلنا» و همچنين مي گويد: برتو باد كه زبان خود را در موقع ثناء بزرگي از بزرگان حفظ نمائي و فقط به اندازه مدح بشري او را مدح نمائي بلكه برتو باد كه در همين مقدار نيز مختصر گوئي را مراعات نمائي (9) .

با اين عبارت مشخص مي شود كه شيخ دهلوي راضي به مدح دوستي از دوستان خدا كه بشر و لايق به اين مقام است، نمي‌باشد. به همين دليل گفته كه مي بايستي اين مدح به طور مختصر باشد. علماء اهل سنت تلاش بسياري نموده اند تا اين فكر مسموم و آثار آن را از بين ببرند و شعرهائي را در مقام پيامبر(•) و اولياء او سروده اند كه به اين وسيله قلبهاي اهل ايمان را روشن كرده و نشاط را بر شنوايي اينان بنشانند . قرآن بيان داشته كه پيامبر (•) بشر و نور است و محلي براي مسلمان باقي نمي ماند تا بشر و نور بودن اورا انكار كنند و تعجب از كسي است كه شهادت كلمه توحيد را مي گويد و انكار نور بودن پيامبر (•) را مي‌نمايد . خداوند مي فرمايد: «قدجاء كم من الله نور و كتاب مبين» (10).

آراء مفسرين پيرامون آيه نور

مفسرين در تفسير اين آيه اختلاف داشته و آراء متعددي دارند:

‌1- منظور از نور، پيامبر (•) و نور او است و به كتاب، قرآن است. در كتاب تنوير المقباس ازتفسير ابن عباس نقل شده كه «قد جاءكم من الله نور» رسول يعني محمد است (2) . امام رازي مي گويد: و در اين مورد نظرياتي است نظر اول كه منظور از نور، محمد است و به كتاب، قرآن است (12) . امام محمد بن جرير طبري مي گويد : منظور از نور، محمد است (13) . امام سيوطي در تفسير جلالين مي گويد: «قدجائكم من الله نور» آن نور، پيامبر (•) است(14)  علامه صاوي در حاشيه اش بر تفسير جلالين مي گويد: پيامبر نامگذاري به نور شده چون او چشمها را روشنائي مي بخشد و آنها را به سوي هدايت رهنمون مي‌سازد و او ريشه هر نور حسي و معنوي است (15) و در تفسير خازن آمده كه منظور، محمد (•) است و خداوند او را نور ناميد چون بواسطه او هدايت صورت مي گيرد همانطور كه نور باعث هدايت در تاريكي مي شود (16) . و در تفسير نسفي آمده كه نور محمد(Y) است چون بواسطه او هدايت صورت    مي گيرد همانطور كه سراج ناميده شده 2- منظور از نور و كتاب قرآن        مي باشد و اين نظر جبائي و زمخشري است (17) كه هر دو معتزلي هستند و ايرادي كه به اين دو گرفته مي شود اين است كه واو عاطفه در اينجا اقتضاء   مي كند كه بين دو لفظ، مغايرت باشد و وقتي كه منظور از هر دو لفظ، قرآن باشد مغايرتي براي اين دو باقي نمي ماند و اين دو جواب داده اند. مغايرت اعتباري كافي است كه در اينجا محقق شده است. زمحشري در تفسيرش      مي گويد: منظور، قرآن است بدليل اينكه قرآن تاريكي هاي شرك و شك را رفع مي نمايد (18)

3-منظور از هر دو لفظ، سيدنا و مولانا محمد (•) مي باشد و مغايرت داشتن اعتباري براي عطف كافي است، علامه آلوسي مي گويد: «قدجاءكم من الله نور»: نور بزرگ، آن نور نورها و پيامبر مختار (•) مي باشد. سپس ادامه مي دهد در نزد من بعيد نيست كه منظور به نور و كتاب مبين پيامبر (•) باشد و عطف بر آن مثل عطفي است كه جبائي مي‌گويد و شكي نيست كه اطلاق هر يك بر پيامبر عليه الصلوه و السلام، صحيح است و شايد تو از باب عبارت اين را قبول نكني و لكن ‌از باب اشاره است (19)

علامه ملاعلي قاري مي گويد: و چه مانعي وجود دارد كه دو صفت را براي پيامبر (•) قرار دهيم كه بخاطر كامل بودن ظهور او بين نورها او نور بزرگي است و بجهت اينكه او جامع همه اسرار و محل ظهور احكام و حالتها و خيرها مي باشد كتاب مبين است؟ (20)

مي بينيم كه مفسرين اهل سنت توافق دارند كه احتمال دارد منظور از نور، آن نور سيدنا محمد (•) باشد بلكه بعضي علماء گفته اند كه منظور از نور و كتاب پيامبر (•) مي‌باشد پس كسي كه از اهل سنت باشـــد نمي تواند، انكار كند كه پيامبر (•) نور است.

حديث نور در کلام احمد رضا خان بریلوی [1] سوالي به اين مضمون از طرف مولوي نورالدين احمد ساكن كواليار هند از احمدرضا بريلوي شده است كه: گفته شده كه پيامبر (•) از نور خدا خلق شده و همه خلائق از نور او، از چه روايتي اين فهميده مي‌شود؟ و آن چه نوع حديثي است؟ احمدرضا بريلوي پاسخ داده است كه اين مطلب به حديثي كه يكي از بزرگان نقل كرده است ثابت مي‌شود، حافظ حديث عبدالرزاق ابوبكر بن همام در مصنف – شاگرد امام مالك Y و استاد امام احمد بن حنبلY و استاد امام بخاري و مسلم –از جابربن عبدالله Y نقل كرده است كه گفت: «قلت يا رسول الله: بابي انت و امي اخبرني عن أول شيئ خلقه الله تعالي قبل الأشياء قال:‌ يا جابر ‌ان الله تعالي قد خلق قبل الأشياء نور نبيك من نوره» (21) به پيامبر گفتم اي       پيامبر (•) پدر و مادرم فدايت از اول چيزي كه خداوند قبل از چيزهاي ديگر آن را خلق كرده به من خبر بده ، پيامبر (•) فرمود: ‌اي جابر خداوند قبل از هر چيزي نور پيامبرت را از نور خودش خلق كرده است. اما اين حديث از چه قسم حديثي مي‌باشد؟ او جواب داده كه:‌ اين حديث را همچنين امام بيهقي در كتاب دلائل النبوه و بزرگان ائمه دين مثل امام قسطلاني در مواهب و امام ابن حجر مكي در افضل القري و علامه فاسي در مطالع المسرات و علامه زرقاني در شرح مواهب و علامه دياربكري در خميس و شيخ محقق عبدالحق محدث دهلوي در مدارج النبوه و غير آن از كتابها نقل كرده و به اين حديث استدلال نموده و بر آن تكيه نموده اند و بالجمله امت اين حديث را قبول نموده و شكي نيست كه اين حديث حسن ، صالح ، مقبول و معتمد مي باشد و اگر علماء ، آنرا قبول نموده اند اين چيز بزرگي است كه پس از آن احتياجي به سند نمي باشد بلكه اگر سند آن ضعيف باشد، نيز ضرري نمي رساند. همانطور كه در كتاب «منيرالعين في حكم تقبيل الابهامين» بيان شد. علامه عبدالغني نابلسي در كتاب حديقه النديه شرح طريقه المحمديه مي‌گويد: خداوند هر چيزي را از نور    پيامبر (•) خلق كرده است همانطور كه در حديث صحيح آمده است (22).


[1] – این مطالب از کتاب عقائد اهل سنت و جماعت نوشته مفتی حنفی مولوی عبدالحکیم شرف لاهوری می باشد.