س: زيارت قبرهاي پيامبران و صلحاء و غير ايشان چه حكمي دارد؟

ج: زيارت قبورآنان و مسافرت به اين جهت باعث تقرب و مستحب است. علماء رحمهم الله مي‌گويند كه زيارت قبور در صدر اسلام نهي شده بود سپس اين نهي به قول و فعل پيامبر نسخ شده است.

س: چه دليلي بر مشروعيت زيارت قبور وجود دارد؟

ج: دليل بر صحيح بودن زيارت قبور روايتي است كه مسلم در صحيحش نقل مي كند كه پيامبر فرمود: «كنت نهيتكم عن زياره القبور فزوروها» (30) : كه من شما را از زيارت قبرها نهي مي‌كردم پس قبور را زيارت كنيد . و روايتي  كه بيهقي آن را نقل كرده است «نهيتكم عن زياره القبور فزوروها ، فانها ترق القلب و تدمع العين و تذكرالاخره» (31) : من شما را از زيارت قبرها نهي مي‌نمودم پس آنها را زيارت كنيد كه قلب را رقيق مي‌كند و اشك را جاري و آخرت را به ياد مي‌اندازد. از عايشه رضي الله عنها نقل است كه رسول خدا9 در آخر شب به سوي بقيع خارج مي‌شد و مي‌فرمود «السلام عليكم دار قوم مؤمنين و اتاكم ما توعدون غدامؤجلون و انا ان شاء الله بكم لاحقون اللهم اغفرلاهل البقيع الغرقد» (32) : سلام بر شما ساكنان مؤمن اين خانه كه بزودي به وعده‌اي كه داده شده‌ايد مي‌رسيد و ما نيز به شما ملحق مي‌شويم خداوندا اهل بقيع را بيامرز.

س: زيارت قبور براي زنان چه حكمي دارد؟

ج: علماء رحمهم الله مي‌گويند كه براي مردان زيارت قبور سنت است و براي زنان كراهت دارد مگر در وقتي كه زيارت قبر براي تبرك باشد مثل زيارت انبياء و اولياء و علماء كه اين زيارت براي زنان سنت است همچنان كه براي مردان سنت است و بعضي از علماء مي‌گويند كه زيارت قبور براي زنان مباح و جايز است چه قبور انبياء و اولياء‌ باشد چه به قبر ديگري، به دليل روايتي كه بخاري و مسلم نقل كرده‌اند كه پيامبر  زني را در مقبره‌اي ديد كه بر قبر پسرش گريه مي‌كرد پيامبر او را امر به صبر نمود ولي او را منع ننمود (33)

و مسلم نيز روايت كرده است كه پيامبر به سيدتنا عايشه رضي الله عنها دعا زيارت قبور را ياد مي‌داد چون او سؤال مي‌كرد چگونه زيارت قبور نمايم پيامبر فرمود بگو «السلام عليكم يا اهل الديار من المؤمنين والمسلمين و يرحم الله المستقدمين منا والمستأخرين و انا ان شاءالله بكم لاحقون» (34) : سلام بر شما اي اهل قبوري كه مؤمن و مسلمانيد و خداوند گذشتگان و آيندگان ما را رحمت نمايد و ما نيز ان‌شاء‌الله به شما ملحق مي‌شويم.

س: اين روايت پيامبر9 «لعن الله زوارات القبور» (35) : خداوند زائرين قبرها را لعنت كند. به چه معني است؟

ج: علماء مي‌گويند اين حديث بر وقتي كه زيارت قبور توسط زنان براي شمارش اوصاف و گريه كردن و نوحه‌سرائي است حمل مي‌شود كه در بين زنان مرسوم است كه اين نوع زيارت كردن حرام است بخلاف آن هنگامي كه زيارت قبور توسط زنان از اين موارد خالي باشد

س: اين كلام پيامبر 9كه فرمود «لا تشد الرحال الا الي ثلثه مساجد الحديث» (36) : فقط براي رفتن به سه مسجد مسافرت كنيد. به چه معني است؟

ج: اهل علم اين روايت را اينچنين معني مي‌نمايند كه به سوي مسجدي بجز اين سه مسجد مسافرت نكنيد چون فضيلت نماز در اين سه مسجد بسيار است و الا به سوي عرفات و مني و زيارت والدين و ارحام و يا براي طلب علم و تجارت و جهاد به دليل اين روايت نمي‌توان رفت و اين كلامي است كه احدي از مسلمانان نمي‌گويد.

س: آيا آنچه در نزد مردگان گفته مي‌شود، مي‌فهمند؟

ج: بله و به همين جهت پيامبر«ص» زيارت اموات را و سلام دادن بر آنان را با صيغه مخاطب جايز دانسته است و در بسياري از مواقع پيامبر «ص» اهل بقيع را زيارت مي‌نمود و بر ايشان سلام و درود مي‌فرستاد و بعيد است پيامبر «ص» بر قومي كه نه مي‌شنوند و نه مي‌فهمند، سلام بدهد.

س: چه دليلي بر انجام اين كار توسط پيامبر وجود دارد؟

ج: دليل آن روايتي است كه ابن ابي دنيا در كتاب قـبور از عـايشه رضي الله نـقل نموده است كه گفت «قال رسول الله «ص» ما من رجل يزور قبر اخيه و يجلس عنده ان استانس به ورد عليه حتي يقوم «37» : رسول خدا «ص» فرمود هر كس كه قبر برادرش را زيارت كند و در نزد او بنشيند آن برادر مرده به او انس مي ‌گيرد و جواب او را مي‌دهد تا اينكه از كنار قبرش دور شود، و روايتي از ابي هريره رضي الله عنه نقل است كه «اذا مر الرجل بقبر يعرفه فسلم عليه رد عليه‌السلام و عرفه و اذا مر بقبر لايعرفه فسلم عليه رد عليه‌السلام» (38)  : وقتي مردي به قبري كه صاحب آن را مي‌شناسد سلام كند جواب سلام او داده مي‌شود و صاحب سلام را مي‌شناسد و وقتي به قبري عبور كند و سلام دهد كه او را نمي‌شناسد صاحب آن قبر جواب سلام او را مي‌دهد.

س: معني اين كلام خداوند: و ما انت بمسمع من في القبور: تو كساني را كه در گورهايند نمي‌تواني شنوا سازي چيست؟

ج : ابن قيم در كتاب روح گفته كه سياق آيه دلالت دارد كافري كه قلبش مرده باشد قادر به شنيدن نيست كه آن شنيدن براي او نفعي برساند و در آيه شريفه نياورده است كه خداوند فرموده است كه اصحاب قبور چيزي را نمي‌شنوند. چگونه است كه پيامبر «ص» خبر مي‌دهد كه مردگان صداي نعلين عبوركنندگان را مي‌شنوند و كشته‌شدگان بدر كلام و خطاب او را مي‌شنوند و سلام كردن بر ايشان را صحيح دانسته يعني مردگان را به صيغه خطاب مخاطب قرار داده يعني مي‌شنوند و فرموده كسي كه بر برادر مرده مؤمنش سلام بدهد جواب سلام بر او داده مي‌شود و اين آيه شريفه مثل آيه ديگري است كه خداوند مي‌فرمايد انك لاتسمع الموتي ولاتسمع الصم الدعاء اذا ولو مدبرين (40) نمل- 80 : البته تو مردگان (مرده‌دلان) را شنوا نمي‌گرداني و اين ندا را به كران (باطن) نمي‌تواني بشنواني

بحث قرائت قرآن بر قبر

س: قرائت قرآن بر سر قبر و هديه نمودن ثواب اين قرائت بر مردگان چه حكمي دارد؟

ج: بدانكه عمل مسلمانان از قرائت و تهليل (لا اله الا الله) بر مردگانش حق و صحيح است و اينكه ثواب اين عمل به مردگان مي‌رسد به اتفاق علماء اسلام و ايشان بعد از قرائت و تهليل با اين كلمات مي‌گويند «اللهم اوصل ثواب ما قرأنا و هللنا الي فلان» : خداوندا برسان ثواب آنچه قرائت نموديم و تهليل كرديم به فلان شخص و فقط اختلاف در وقتي است كه اين دعا خوانده نشود مشهور از مذهب شافعي اين است كه در اين صورت ثواب به مردگان نمي‌رسد و علماء متأخر شافعي مي‌گويند ثواب قرائت و ذكر به مردگان مي رسد همان طور كه علماء ديگر مذاهب اهل سنت مي‌گويند و بر همين روش عموم مردم عمل مي كنند و آنچه مسلمانان نيكو مي‌پندارند آن عمل در نزد خداوند نيكو است امام عبدالله بن علوي حداد در كتاب سبيل الاذكار مي‌گويد: بزرگترين چيزي كه به مردگان به خاطر بركتش و منفعتش اهداء مي‌شود قرائت قرآن و اهداء ثواب آن مي‌باشد و همه مسلمانان از قرون گذشته تاكنون به اين روش عمل و اكثريت علماء اسلام آن را تاييد نموده‌اند.

س: چه دليلي بر جواز قرائت قرآن براي مردگان وجود دارد؟

ج: دليل بر جواز آن روايتي است كه امام احمد و ابو داود و ابن ماجه از معقل‌بن يسار نقل مي‌نمايند كه پيامبرصلي الله عليه و سلم فرمود:

«اقرأوا علي موتاكم سوره يس» (42) : بر مردگانتان سوره يس را بخوانيد. علماء مي‌گويند اين حديث مطلق است پس شامل قرائت قرآن بر كسي كه در حال احتضار است و بعد وفات را نيز شامل مي‌شود و طبراني و بيهقي در شعب الايمان از ابن عمر مرفوعاً روايت مي كند «اذامات احدكم فلا تحبسوه و اسرعوا به الي قبره و ليقرأ عند رأسه بفاتحه البقره و عند رجليه بخاتمه البقره» (43) :

در هنگامي كه يكي از شما بميرد او را نگه نداريد و سريعاً او را به خاك بسپاريد و ابتداي سوره بقره را بالاي قبرش و آخر سوره بقره را در پايين قبرش بخوانيد.

اين روايت را امام سيوطي در كتاب تفسير جمع الجوامع آورده است و ابن قيم در كتاب روح آنچه كه اقتضاء مي‌كند سنت درس بر قبر و استدلال آورده كه گروهي از سلف وصيت نموده اند كه در نزد قبرهايشان قرائت  قرآن شودكه از جمله آنان ابن عمر مي باشد كه وصيت نمود كه در نزد قبرش سوره بقره خوانده شود و اينكه انصار وقتي كسي از آنان مي‌مرد بر قبر او جمع مي‌شدند و همگي در نزد او قرائت قرآن مي‌نمودند (44) و علماء مي‌گويند كه جايز است براي انسان كه ثواب عملش را براي غير خودش قرار دهد چه آن عمل نماز يا قرائت قرآن يا غير اين دو باشد و دليل اين جـواز آن روايتي است كه دارقطني آورده است كه مـردي به پـيامبر گـفت: «يـا رسول الله «ص» انه كان لي ابوان ابرهما في حال حياتهما فكيف لي ببرهما بعد موتهما ؟ فقال صلي الله عليه و سلم ان من البران تصلي لهما مع صلاتك و ان تصوم لهما مع صيامك» (45) : مردي خدمت پيامبر «ص» رسيد و سؤال كرد يا رسول خدا براي من پدر و مادري بودند كه در حال حياتشان به آنها نيكي و احسان مي‌نمودم چگونه بعد از مرگشان به آنان نيكي نمايم پيامبر «ص» فرمود كه از كارهاي نيك براي پدر و مادر بعد از موت اين است كه براي آنها نماز بجاي آوري و براي آنان روزه بگيري :

س: اين آيه شريفه  و ان ليس  للانسان الا ماسعي (46) و اين كلام رسول خدا «صلي الله عليه و سلم»: «اذا مات ابن آدم انقطع عمله» (47) به چه معني است؟

ج: ابن قيم در كتاب روح مي گويد كه قرآن نفع رساندن مردان را به سبب سعي و تلاش غير خودش نفي نمي كند و خبر مي دهد كه انسان فقط بر سعي خودش مالك مي‌شود و اما سعي غير خودش آن ملك براي انجام دهنده آن است او اگر بخواهد مي‌تواند آن را هديه و بذل نمايد و اگر بخواهد آن عمل را در ملك خويش نگه مي‌دارد و خداوند نفرموده كه منفعتي براي انسان نيست مگر به آنچه خودش سعي مي كند (48) و اين در حديث نبوي آمده كه عمل آدمي پس از مرگش منقطع مي‌شود ولي نفرموده كه انتفاع به او نمي‌رسد فقط خبر مي‌دهد از اينكه عمل او قطع مي‌گردد و اما عمل غير او كه آن براي انجام دهنده آن است و اگر آن عمل هديه شود براي آن شخص متوفي، ثواب آن عمل شخص ديگر به مرده نيز مي‌رسد و اين ثواب عمل ميت نيست.پس آنچه كه قطع مي‌گردد چيزي است و آنچه به ميت مي‌رسد چيز ديگري است (49)

و مفسرين از ابن عباس رضي الله عنهما نقل مي كنند كه اين آيه شريفه «و ان ليس للانسان الاما سعي» از حيث حكمي در شريعت منسوخ شده است به آيه والذين آمنوا واتبعتهم ذريتهم بايمان الحقنا بهم ذريتهم (50)  : و كساني كه گرويده و فرزندانشان آنها را در ايمان پيروي كرده‌اند فرزندانشان را به آنان ملحق خواهيم كرد

و عكرمه مي‌گويد اين حكم در آيه «ليس للانسان الا ماسعي» براي قوم موسي و ابراهيم عليهما السلام است و اما براي اين امت آنچه خودشان انجام مي‌دهند و آنچه ديگران براي ايشان انجام مي‌دهند هر دو متعلق به شخص مي‌شود.

چون روايت شده است «ان امراه دفعت صبياً لها و قالت يا رسول الله الهذا حج قال نعم و لك اجر» (51) : زني در ايام حج فرزندي بدنيا آورد سؤال كرد يا رسول خدا آيا براي اين هم حج است پيامبر فرمود: بله و اجر آن به تو هم مي‌رسد.

و ديگري از پيامبر«ص» پرسيد كه «ان امي افتتلت نفسها فهل لها اجر ان تصدقت عنها قال نعم» (52) : كسي سؤال كرد كه مادرم پيرزني است آيا اجر و پاداش صدقه دادن من از طرف او محسوب مي‌شود؟ پيامبر فرمود: بله.

س: مسح كردن و دست زدن به قبرها و بوسيدن آن چه حكمي دارد؟

ج: حكم اين مسئله در نزد اكثر علماء كراهت است و بعضي علماء اين كار را مباح و براي تبرك جايز دانسته‌اند و هيچ كس حكم به تحريم نداده است.

س: چه دليلي بر جواز دست كشيدن به قبرها و بوسيدن آن وجود دارد؟

چون از شارع در اين مورد نهي نرسيده است و دليلي بر منع وجود ندارد و روايت شده است كه بلال رضي الله عنه در هنگامي كه زيارت مصطفي «ص» مي‌نمود گريه مي‌نمود و گونه‌هايش را به قبر شريف مي‌كشيد (53)

و ابن عمر رضي الله عنها دست راست را بر قبر مبارك مي‌گذاشت (54) اين مطلب را خطيب ابن حمله نقل نموده است. و از امام احمد بن حنبل رحمه الله ثابت است كه از او در مورد بوسيدن قبر پيامبر«ص» و منبر سوال شد جواب داد اشكالي ندارد (55)

س: گچكاري قبرها و بنأ بر آنها چه حكمي دارد؟

ج: اكثر علما گچكاري قبرها را مكروه مي‌دانند و نظر ابو حنيفه به عدم كراهت است و دليلي به حرمت آن در شرع وارد نشده است و اما حديثي كه از گچكاري قبر و بناء بر آن و نِشستن بر آن نهي مي كند اتفاق اكثريت علما بر اين است كه نهي در اين روايت تنزيهي است و نه نهي تحريمي.

س: آيا گچكاري قبرها كه مردم در خيلي از شهرها انجام مي دهند، كاري بيهوده است؟

ج: مردم اين كار را بيهوده يا براي زينت انجام نمي دهند بلكه براي اهداف حسنه و مصلحت هايي است كه در نظر دارند مثل اعلام اينكه اين قبرهاي گچكاري شده زيارت مي‌شود و مي‌بايد از اهانت اشخاص بدور باشد و يا اينكه مردم از نبش آنها بدون عقوبت بازداشته مي شوند كه نبش قبردر شريعت ما حرام است و يا اينكه نزديكان در نزد آن قبر جمع شوند همان طور كه اين سنت است و از روايات ثابت است كه پيامبر  بر قبر عثمان بن مظعون سنگي گذاشت و فرمود تا بدانم كه اينجا قبر برادرم مي‌باشد و هر كس از نزديكانم بميرند را در كنار او دفن نمايم اين روايت را ابوداود و بيهقي نقل نموده اند (56). و اما ايجاد بناء بر قبرها كه علماء دراين باره مفصلاً مطالبي بيان داشته اند كه اگر اين احداث بناء در زميني باشد كه ملك شخص ديگري است و اذن داده شده است اين ايجاد بنا كراهت دارد ولي حرمتي ندارد چه بناء به شكل گنبد باشد يا هر نوع بنا ديگري و اگر در قبرستان وقفي يا مباح باشد اين حرام است و علت حرمت هدر دادن مكان قبرستان است نه دليل ديگر، بله قبر صالحين و بزرگان مسلمين استثناء شده و بناء براينها جايز است، اگر چه در زمين مباح باشد چون در اين احداث بناء احياء و تبرك زيارتي است كه در شرع به آن امر شده است و نفعي كه زندگان و مردگان از قرائت قرآن در نزد اين قبر ها مي‌بيند و عمل و سيره مسلمانان چه در گذشته و حال به اين امر استوار است كه در نزد علماء اين سيره مسلمين حجت و خود دليل مي‌باشد

س: اين روايت كه «لعن الله اليهود و النصاري اتخذوا قبور انبيائهم مساجد» (57) : خداوند يهود و نصاري را لعنت كند چون قبور انبياء خود را مسجد قرار مي‌دهند، به چه معني مي‌باشد؟

ج: علماء مي گويند، معني حديث اين است كه سجده براي قبور انبياء و نماز به سوي اين قبرها به دليل اين كه تعظيم و تكريم آنها است قطعاً حرام است همان طور كه يهود و نصاري از سجده كردن براي قبور انبياء قصد تكريم و تعظيم مي‌نمايند و قبور را قبله خود قرار مي دادند،  و نهي از شبيه شدن به يهود و نصاري دارد چون مقصود آنان  سجده و نماز براي قبرهاي انبيائشان بوده كه اين عمل براي مسلمان صحيح نيست و در شريعت اسلامي جايز شمرده نمي‌شود، به دليل اين سخن پيامبر «ص» كه «ان الشيطان قد أيس ان يعبده المصلون و لكن في التحريش بينهم» (58) : شيطان مايوس مي شود كه نماز گزاري او را عبادت كند و لكن در پي بهانه جويي بين آنها است مسلم و ترمذي و امام احمد اين روايت را نقل نموده‌اند.

س: تلقين ميت بعد دفنش چه حكمي دارد؟

ج: به نظر تعداد زيادي از علماء به دليل آيه شريفه و ذكر فان الذكري تنفع المومنين تلقين ميت بالغ بعد دفنش مستحب است

و شافعيان و اكثريت حنبليان اين را مستحب مي دانند و محققين از علماء حنفيه و مالكي نيز اين را مستحب مي‌دانند و بندگان در اين حالت به تذكر محتاجترند و ابن تيميه فتوا داده كه اين تلقين توسط گروهي از صحابه ثابت و به آن امر نموده‌اند به همين دليل امام احمد و ديگر علماء گفته اند كه هيچ اشكالي براي گفتن اين تلقين وجود ندارد و گروهي از علماء شافعي آن را مستحب مي‌دانند و امام احمد مي‌گويد كه قطعاً از ميت پس از دفن سوال و امتحان مي‌گردد و گفته شده كه تلقين به ميت نفع مي‌رساند و ميت صدا را مي شنود همان طور كه در روايت صحيح از پيامبر«ص» نقل شده است كه «ميت صداي كفشهاي حاضرين بر قبر را مي‌شنود و شما از مردگان به اقوال من شنواتر نيستيد» ملخصاً (59)

س: آيا اين تلقين كه گفته شد در روايت آمده است؟

ج: بله طبراني روايت مرفوعه‌اي را نقل نموده است كه «اذامات احد من اخوانكم فسويتم التراب علي قبره فليقم احدكم علي راس قبره ثم ليقل يا فلان بن فلانه فانه يسمعه ثم يقول يا فلان بن فلانه فانه يستوي قاعداً ثم يقول يا فلان بن فلانه فانه يقول ارشدنا يرحمك الله: و لكن لا تشعرون – فليقل اذكر ما خرجت عليه من الدنيا شـهاده ان لا اله الا الله و ان محمداً عبده و رسوله و انك رضيت بالله ربا و بالاسلام دينا و بمحمد  نبيا و بالقرآن اماما»

: وقتي يكي از برادران شما بميرد و خاك قبر او را صاف كرديد يكي از شما بر بالاي سر او بنشيند پس بگويد اي فلان پسر فلانه كه آن ميت اين را مي شنود سپس بگويد اي فلان بن فلانه كه ميت بلند مي‌شود و مي‌نشيند پس بگويد اي فلان بن فلانه پس آن ميت مي‌گويد هدايت كن مرا خداوند ترا رحمت كند و لكن شما نمي‌دانيد پس بگويد: بيان كن چيزي را كه در دنيا تا هنگام خارج شدن از آن بيان مي كردي و آن اين بود كه شهادت مي دادي هيچ معبودي جز خدا نيست و محمد رسول و بنده خداست و راضي بودي بر اينكه الله رب، پروردگار  تو بود و اسلام دين تو بود و محمد پيامبر تو بود و قرآن امام تو بود. در وقتي كه اين شهادت بر ميت تلقين مي‌شود نكير و منكر هر كدام دست ديگري را مي‌گيرد و مي‌گويد بگو به ما آنچه كه اعتقاد داريم (يعني اين شهادت را تكرار كن) و كسي از پيامبر  سؤال كرد، اي رسول خدا اگر مادرش را نشناسند در صدا زدن آن ميت چه بگوييم فرمود او را به مادرش حواء نسبت بدهيد و بگوييد اي فلان پسر حواء (60)