س : معني استغاثه چيست ؟

ج : استغاثه يعني درخواست ياري طلبيدن بنده و كمك گرفتن از كسي است تا واسطه و دوركننده از او در موقع سختي و مانند آن باشد.

س : آيا استغاثه از غير خدا جايز است ؟

ج : بله جايز است و طلب استغاثه از غير خداوند به اعتبار اينكه او سبب و واسطه مي‌باشد جايز است اگر چه اين اغاثه در حقيقت از خداوند باشد اما منافاتي ندارد تا خداوند براي اغاثه سببهائي و وسائلي براي آن قرار دهد و يكي از دليلهاي صحيح بودن اين استغاثه حديث پيامبر اسلام است كه مسلم آن را نقل نموده است «و الله في عون العبد ما كان العبد في عون اخيه» (11 ) : بمقداري كه بنده‌اي برادر ديني‌اش را كمك كند خداوند به او كمك مي‌نمايد. و ابوداود در حقوق راه روايتي نقل نموده است «و ان تغيثوا الملهوف و تهدوا الضال» (12) : پيامبر فرمود: كسي كه چيزي را از دست داده كمك كنيد و كسي را كه گم شده راهنمايي كنيد. در اين روايت اغاثه را به عبد نسبت داده است و صيغه تغيثوا آورده است و بيان داشته كه شما اين كار را انجام دهيد و بندگان را متوجه كرده كه بعض از آنها بعض ديگر را كمك نمايند.

س : چه دليلي بر مشروعيت استغاثه وجود دارد ؟

ج : براي مشروعيت استغاثه دليلهاي زيادي وجود دارد. مثل روايتي كه امام بخاري (ره) در كتاب زكات نقل نموده است پيامبر فرمود: «ان الشمس تدنو يوم القيامه حتي يبلغ العرق نصف الاذن فبينما هم كذلك استغاثوا بآدم ثم بموسي ثم بمحمد صلي الله عليه و سلم الحديث» (13) : آفتاب روز قيامت پايين مي‌آيد بطوري كه عرق تا نيمي از گوش را فرا مي‌گيرد پس در اين هنگام مردمان استغاثه به حضرت آدم سپس به حضرت موسي سپس به محمد صلي الله عليه و سلم مي‌نمايند – الحديث  اجماع اهل اين جايگاه ( قيامت ) بر اين است كه استغاثه به انبياء عليهم الصلاه و السلام جايز است و اين مطلب از طرف خداوند به آنان الهام مي شود و اين روايت يكي از مهمترين دليلهائي است كه توسل و استغاثه به انبياء در دنيا و آخرت جايز و تشويق شده است. 

از جمله دليل ديگر بر جواز استغاثه روايتي است كه طبراني نقل نموده است پيامبر9 فرمود «اذا ضل احدكم ( اي عن الطريق ) او اراد عونا و هو بارض ليس فيها انيس فليقل : يا عباد الله اغيثوني و في روايه اعينوني فان لله عباداً لا ترونهم» (14) : وقتي كسي از شما راه را گم كرد يا كمكي بخواهد و او در جايي از زمين باشد كه كسي در آن نباشد بگويد : اي بندگان خدا كمكم كنيد به لفظ اغاثه و در روايت ديگر آمده است مرا كمك كنيد ، بدان براي خدا بندگاني است كه شما آنها را نمي‌بينيد. پس اين حديث تصريح دارد كه استغاثه و نداء به كساني كه غائبند از زندگان و مردگان جايز است.

خاتمه:

امام احمدبن زيني دحلان رحمه الله مي‌گويد: حاصل اين عبارت اين است كه مذهب اهل سنت و جماعت توسل و استغاثه به زندگان و مردگان را جايز مي‌داند چون ما اعتقاد نداريم كه تأثير و نفع و ضرر از غير خدائي كه شريكي ندارد صادر مي‌شود و انبياء در چيزي تأثيرگذار نيستند و اگر تبرك به ايشان و استغاثه به مقام ايشان مي‌شود چون آنها اولياء الله و مقربين درگاه هستند و كساني كه بين زندگان و مردگان تفاوت قائل مي‌شوند و اعتقاد دارند تأثير براي زندگان است و نه مردگان اين در حالي است كه ما مي‌گوييم: الله خالق كل شيء، والله خلقكم و ما تعملون . اين عبارات از خلاصه كتاب ايشان نقل گرديد.

س: آيا نفعي از اموات به ما مي‌رسد يا خير؟

ج: بله، مردگان به زندگان منفعت مي‌رسانند و ثابت گرديده كه مردگان براي زندگان دعا مي‌خوانند و طلب شفاعت مي‌نمايند شيخ امام عبدالله‌بن علوي حداد رضي الله عنه مي‌گويد كه نفع مردگان از زندگان براي آنان بيشتر است چون زندگان به امورات زندگي مشغولند در حالي كه مردگان مجرد از اين مشغوليتند و تعلق خاطري براي ايشان بجز آن اعمال صالحه‌اي كه قبلاً انجام داده‌اند نيست و مثل ملائكه هستند. (16)

س : چه دليلي وجود دارد كه از طرف مردگان به زندگان منفعتي مي‌رسد؟

ج : دليل آن روايـتي است كه امـام احـمد از انـس رضي الله عنه نقل مي‌كند كه: «قال رسول‌الله ان اعمالكم تعرض علي اقاربكم و عشائركم فان كان خيراً استبشروا و ان كان غير ذلك قالوا: اللهم لماتمتهم حتي تهديهم كما هديتنا» (17)

پيامبر فرمود: اعمال شما بر نزديكان و اقوام مرده شما عرضه مي‌گردد اگر اعمال نيك باشد بشارت به يكديگر مي‌دهند و اگر گناه باشد مي‌گويند: خدايا آنها را مميران تا اينكه ايشان را هدايت كني همان طور كه ما را هدايت نمودي. و بزاز به سند صحيح از ابن مسعود رضي الله عنه از پيامبر گرامي اسلام نقل مي كند «حياتي خيرلكم تحدثون و يحدث لكم، و وفاتي خيرلكم تعرض علي اعمالكم، فما رأيت من خير حمدت الله و مارأيت من شر، استغفرت لكم» (18) : زنده بودنم براي شما بهتر است چون براي شما مطالبي مي‌‌گويم و شما آن را مي‌شنويد و زندگي بعد از مرگ من براي شما بهتر است چون اعمال شما بر من عرضه مي‌شود و آنچه از نيكي شما مي‌بينم حمد خداوند را مي‌كنم و آنچه از شر مي‌بينم طلب بخشش براي شما مي‌نمايم. علماء مي‌گويند چه منفعتي بزرگتر از طلب بخشش پيامبر9 است در آن زمان كه عمل گناهكاري از امت او بر او عرضه مي‌گردد.

بعض علماء مي‌گويند دليل مهمتر روايت شب معراج است كه خداوند بر او و امتش پنجاه (ركعت) نماز را واجب نمود. و حضرت موسي (ع) به پيامبر اشاره نمود كه به سوي خداوند برگردد و كم شدن ركعات نماز را درخواست كند همان طور كه در صحيح آمده است. (19) حضرت موسي (ع) رحلت نموده بود و از آن هنگام تا روز قيامت ما و ساير امت محمد از بركت او بهره مي‌بريم و تخفيف و كم شدن ركعات نماز به واسطه حضرت موسي (ع) بوده است و اين از بزرگترين منفعتها مي‌باشد.

س‌: آيا انبياء در قبورشان زنده‌اند؟

ج: بله ثابت است كه انبياء در قبورشان حج و نماز بجا ‌مي‌آورند و علماء مي‌گويند گاهي انجام دادن اين اعمال به خاطر لذتي است كه دارد و از روي تكليف نيست و اين منافاتي هم ندارد با آن نظري كه مي‌گويد آخرت محل عمل نمي‌باشد.

س: چه دليلي بر زنده بودن پيامبران در قبورشان وجود دارد؟

ج: روايتي در صحيح مسلم از انس نقل شده كه گفت : قال رسول الله «اتيت ليله اسري بي علي موسي قائماً يصلي في قبره عندالكثيب الاحمر» (20)

: شبي به سوي حضرت موسي (ع) رفتم ديدم كه او در قبرش به نماز ايستاده است. بيهقي و ابويعلي از انس نقل مي‌نمايند كه: «قال رسول الله الانبياء احياء في قبورهم يصلون» (21)

: پيامبران در قبرهاشان زنده‌اند و نماز مي‌خوانند و مناوي اين حديث را صحيح مي‌داند (22)

علماء مي گويند كه نص صريح خداوند در قرآن است كه شهداء زنده اند در آيه شريفه و لاتحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون (23) : هرگز كساني را كه در راه خدا كشته شده‌اند مرده مپندار بلكه زنده‌اند كه نزد پروردگارشان روزي داده مي‌شوند.

 انبياء و صديقين از باب اولويت نسبت به شهداء احيائند و درجه‌اي رفيع‌تر دارند و از عايشه رضي الله عنها نقل است «كنت ادخل بيتي الذي فيه رسول الله صلي الله عليه و سلم و ابي و اني واضع ثوبي و اقول انما هوزوجي و ابي، فلما دفن عمر معهم فوالله ما دخلت الا و انا مشدوده علي ثيابي حياء من عمر» (24) : داخل در اتاقي شدم كه پيامبر اسلام و پدرم در آن مدفون بودند در حالي كه پيراهنم باز بود و پيش خود گفتم اين همسرم و اين پدرم است اما وقتي كه عمر با ايشان دفن گرديد به خدا داخل نشدم مگر اينگه لباسم را به دور خود مي‌پيچيدم در حالي كه از عمر حياء مي‌كردم» اين روايت را احمد نقل نموده است و اين روايت دلالت دارد كه سيدتنا عايشه رضي الله عنها شكي نداشته كه سيدنا عمر او را مي‌ديده است به همين خاطر هنگامي كه مي‌خواسته بر آن اتاقي وارد شود كه در آن عمر نيز دفن شده بود خود را به پوشش كامل موظف مي نموده است .