جماعت تبلیغی یا تبلیغ گروهی اعتقادات  

 در طول تاریخ زندگی اجتماعی بشر که دارای قدمتی به بلندای وجود انسان است بشر جهت بیان نظریات خود از شیوه های مختلفی استفاده نموده است . با نزول کتب آسمانی ، انبیاء الهی نیز جهت تبلیغ شریعت خود با شیوه هائی به این مهم پرداخته اند . امروزه نیز افراد و یا جریانات مختلف اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی ، و فکری  با تغییر وسائل و ابزار تبلیغات و ارتباطات  برای تاثیر گذاری بر جامعه بشری و با اهداف مختلف از ابزارهای تبلیغی بهره می برند  .مذاهب اسلامی نیز با استفاده از روشها و ابزارهای دوران به این مهم می پردازند . به این مهم اشاره می نماییم که روشهای مختلف تبلیغی تابع فرهنگهای مختلف بوده و هر روش با مقتضیات آن جامعه هماهنگ است. امروزه یکی از روشهای تبلیغی در مناطق حنفی مذهبان که عموما در هند و پاکستان و بخشهائی از شرق ایران مورد توجه قرار گرفته و اکنون در کشورهای مختلف رایج است تبلیغ گروهی و جمعی در ایام سال و از طبقات مختلف اجتماعی است که به آن جماعت تبلیغی گفته می شود . پیروان مسلک و نحله و تفکر مکتب دیوبند از اصلی ترین استفاده کنندگان این روش تبلیغی هستند. جماعت تبلیغی آنچنان مورد توجه و سازماندهی قرار گرفته که در اکثر کشورهای اسلامی و اروپا و آمریکایی دارای مراکز و فعالیت جدی می باشد از طرف دیگر الگوبرداری و بهره مندی سلفی ها و یا وهابیها و شکل خاص آن در عربستان سعودی دلالت بر کارایی بالای این شیوه در گستره عامه مردم دارد . سعی نموده ایم تا با این مقاله و در بخش های مختلف به بحث پیرامون آن پرداخته و در دسترس عموم محققین ، دانشجویان و طلاب قرار داده و از نقد و نظریات متفاوت آنان نیز استقبال می نماییم .

جماعت تبلیغ : که به آن جماعت التبلیغ و جماعت تبلیغی و جماعه الدعوه و التبلیغ و دعوت و تبلیغ و در کشور هند و پاکستان به تبلیغی جماعت مشهور است . دارای تعاریف مختلفی است که به شایعترین این تعاریف اشاره می نماییم . جماعت تبلیغ، یک گروه اسلامی است که دعوتش متوجه به تبلیغ فضائل اسلام و برای هر کسی که وصل (رسیدن) به وی ممکن باشد و بر پیروانش لازم است که بخشی از وقت خود را برای تبلیغ و دعوت (اسلام )مصرف نمایند.[1]

محمد عبیدالله اسعدی قاسمی، یکی از علمای دیوبند و عضو آکادمی شیخ الهند، جماعت تبلیغ را اینگونه تعریف کرده است: بزرگترین حرکت اسلامی برای دعوت و ارشاد در عالم .

در کتابی که نصایح سی نفر از علما و متفکرین اسلامی نسبت به احزاب و جماعت های اسلامی به چاپ رسیده، جماعت تبلیغی چنین تعریف شده است: «جما عت تبلیغ» کسانی هستند که مسمی به احباب، اهل صفا (مخلص) و توجه کنندگان به خدایند، که نه تنها عالم اسلام بلکه تمام دنیا را تحت پوشش تبلیغی خود قرار داده و آنها تلاش قابل تمجیدی برای برگرداندن مسلمانان از گمراهی و انحراف داده و برای دعوت و نشر کلمه الله به جاهای دور و دراز سفر می کنند(سکجها، 1999م:22)

در جایی دیگر،جماعت تبلیغ را اینگونه تعریف کرده اند :  بزرگترین تلاش دیوبندیان در دعوت به سوی خداوند، سامان دادن «جماعت تبلیغ» بود و آن عبارتست از انتشار (مسافرت ) به همه عالم و کشورها اعم از اسلامی و غیر اسلامی و جایی نیست که این جماعت به آنجا نرسانده باشند، حتی آنها خود را ملزم و موظف به پیروی از رسول صلی الله علیه و آله و سلم و صحابه می دانند . در سفر و حضر، خواب و بیداری ، اکل و شرب، از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تبعیت می کنند و برای مردم بیان می کنند که فلاح و رستگاری در تبعیت سنت و خسران و زیان در مخالفت آن است.

روش دعوت و اصلاح یعنی عده ای از اقشار مختلف مردم با یک کلمه ای که آنها را وحدت و انسجام می دهد جمع شده و از محل خود به مناطق دور و نزدیک سفر کرده و یکدیگر را از احکام الهی و سنت نبوی بیاموزانند و مردم مناطق را نیز به این احکام دعوت نمایند [2]

از طرف گروهی نویسندگان برای بیان اهمیت جماعت تبلیغی گفته می شود که کثرت عناوین و القاب برای نام و عنوان، حکایت از اهمیت آن دارد که «جماعت تبلیغی» از این قبیل است و نام های زیادی را به خود اختصاص داده است، از جمله : «حرکت دینی عظیم»، «مدرسه سیار و رایگان »،«تبلیغی جماعت»،«دعوت و تبلیغ»،«نهضت مهم دینی»،«جنبش دینی »،«میدان عمل»،«نهضت عالمگیر»،«جنبش ایمانی» و ….[3]

تعاریف مختلف بر این امر دلالت دارد که هر یک از نویسندگان با توجه به اهداف و یا کارکرد و روش مورد نظر خود به تعریف آن پرداخته و تعریف و حد آن را بنابر موضوع و مسائل تعریف نمی نمایند. شاید بتوان جماعت تبلیغ را اینچنین تعریف کرد : گروهی که برای آشنائی خود و دیگران به امور دینی به کار تبلیغ با سفر و سیاحت می پردازند .

پیشینه جهانگردی و تبلیغ و تربیت دینی  

یکی از علل جهانگردی و سیاحت ،انگیزه و عامل دینی است .خداوند در قرآن امر به سیاحت برای کسب دانش دینی و عبرت اندوزی و کسب معیشت یا ابلاغ دین و احکام الهی نموده است و عده ای از پیامبران در قرآن مدتی از عمر خویش را در مسافرت گذرانده اند و مردم را به سوی خدا دعوت نموده اند . حضرت عیسی آن قدر مسافرت نمود که به او مسیح یعنی بسیار سفر کننده گفته شده( البته مسیح معانی دیگری مثل خوش رو و گشاده چهره نیز معنا شده)  . خواجه عبدالله انصاری می گوید عباد منقرى گويد : عيسى، عليه السلام، وقتى در دشت مى‏رفت، شب درآمد و باران در استاد، و عيسى‏ سياح‏ بود، مى‏گشتى. وى را نه روا بودى كه شبانروزى در يكجا مقام كردى، كه پيوسته مى‏رفتى با يك جامه‏ى مرقع، سر برهنه و پاى برهنه‏[4]  یکی از ضروریات سالکان طریقت سیاحت بود که از علل مختلف آن تهذیب و تصفیه جسمی و روحی می دانستند دیده ها و شنیده ها و دیدار با مشایخ و تجربه های جالب می گردید   دوری از خانه و خانواده و آشنایان و احساس غربت و بیگانگی فرصتی برای عزلت و دوری گزینی از مردم رنج غربت و نبودن همدل و همزبان و دیدن چهره های بیگانه و گسستن روابط عاطفی و احتمال پیشامدهای ناگوار و پیش بینی نشده ، بیکاری و عدم پیوستگی با مردم ومواردی که خاص این موقعیت ها است موجب اندیشه و تعمق عمیق می گردد و آدمی را به محاسبه نفس و امید بستن به لطف خدا و تکیه کردن بر او وادار می کند . بشر حافی به یاران خود می گفت : بگردید آب چون راه رود پاک شود و چون بماند دگرگون و زرد شود[5] . هدف مشایخ از وادشتن مریدان به مسافرت آن بود که آنان را برای پیمودن مسیر طریقت آماده سازند و با این کار به آنها ظرفیتی بدهند که بتوانند به آسانی از جهان و جهانیان گسسته و در خود فرو روند و با خود باشند آزاد شدن از خواهش های نفس و دیدار با مشایخ و پیدا کردن رهبر(شیخ ) کامل و استفاده از او و یا حالت روانی و از روی عادت . هر چند که بعضی از مشایخ مثل مثل ابو سعید ابوالخیر و ابوتراب نخشبی سفرهای بی موقع و یا سفر نمودن را شایسته نمی دانستند و قائل بودند که سیر معنوی و خود شناختن از جهانگردی مقدمتر است البته بیشتر این مطالب گواه بر تبلیغ فردی و یا تزکیه فردی داشته و امروزه این روش در امر تبلیغ بسیار مرسوم است . 

نجم الدین رازی می گوید : باید صوفیان دسته جمعی مسافرت کرده و از میان خود یکی را برای سرپرستی انتخاب کنند .مرصاد العباد بحث تامیر یکی از جماعت را بیان نموده و ابو حمزه بغدادی معاصر جنید آداب ضروری را بیان نموده . در هنگام مسافرت هم به اقتضای زمان و مکان بدون زاد و توشه و با مشک کوچک آب و سوزن و سجاده و عصا به راه افتاده و باور داشتند که خداوند از آنان محافظت کرده و به آنها روزی خواهد داد درویشان جهانگرد از گروههای مختلفی بوده و برخی از سلسله های صوفیه و برخی فاقد سلسله و سازمان بودند گروهی پیوسته مسافر و مجرد بودند و گروهی هم آواره و خانه بدوش که برای رفع نیازهای خود از کمک مردم بهره مند می شدند ، جهانگردی درویشان مورد استفاده غیر صوفیان نیز بوده فارابی مدتی در زی اهل تصوف در شهر حلب اقامت نموده است  و نیز در اداب سفر جمعی بیان شده که تامير يكى از جماعت يعنى امير ساختن يكى از (افراد) جماعتى كه با هم سفر كنند، تا جمله متابع راى و حكم او باشند. چنانكه در خبر است اذا كنتم ثلاثة في سفر فأمروا احدكم. و استحقاق امارت كسى را بيشتر بود كه در زهد و تقوى و سخاوت و شفقت كامل‏تر باشد. در خبر است كه خير الاصحاب عند اللّه خيرهم لصاحبه.[6]

و نیز در بیان احوال مشایخ و درویشان از سفر تربیتی و تبلیغی جمعی سخن ها رانده شده است . ابو عبد اللّه مروزى‏[7] رحمه اللّه وقتى خواست كه سفر كند. ابو على رباطى رحمه اللّه از وى طلب مصاحبت كرد[8] ابو عبد اللّه گفت بشرط آنكه تو امير باشى يا من. ابو على جواب داد كه تو امير باش. پس ابو عبد اللّه زاد او بر سر زاد خود نهاد و برداشت، شبى در صحرا باران يافتند[9]، ابو عبد اللّه بايستاد و همه شب گليم خود بر سر ابو على بداشت و از باران محافظت كرد و هرگاه كه ابو على با او گفتى مكن ابو عبد اللّه گفتى نه من اميرم و بر تو انقياد و طاعت لازم‏[10] و نیز در آداب سفر جمعی صوفیان گفته شده که هريك را بايد عصا و ابريق‏ و سجّاده و شانه و ازار و مسواك خود باشد. و البتّه بايد كه يكى را حاكم خود سازند، و باقى محكوم بوند.[11] یحیی باخزی معروف به ابوالمفاخر متوفی 736 در کتاب خود اوراد الاحباب و فصوص الاداب در شرح ماجری که به معنای استغفار کردن دسته جمعی و همان تنبیه انضباطی خانقاه است  می گوید : سی تن مسافر وارد خانقاهی شدند و بیست ونه ظرف آب همراه داشتند شیخ خانقاه این حالت را ناروا دانست و از آنان بازخواست کرد . گفتند : ابریق(آفتابه و کوزه آب) فلان درویش در راه شکست شیخ گفت چرا از آن شکسته پاره ای بر نداشت تا کسی گمان نبرد که در جمع شما بی نمازی هست، هر سی تن مسافر برخاستند و به قدمگاه خانقاه رفتند و انصاف دادند و مستغفر شدند . صوفیان و درویشان بطور جمعی با شیخ و مراد خود به سیر و سیاحت رفته و در بین راه به خانقاها و زاویه ها و رباط های مختلف و در نزد مشایخ وارد شده و تا ایامی چند از آنها کسب فیض علمی و کمالی و تربیتی نموده و خود نیز به تبلیغ و بیان نصایح می پرداختند . این روش دیگری از تربیت دینی و کمال جوئی درویشان بوده است لازم به ذکر است که این روش مربوط به خواص و طالبان سیر و سلوک بوده و عموم مردم و طبقات اجتماعی مختلف تا زمانی که در جرگه درویشان و صوفیان قرار نگرفته بودند در آن دخالتی نداشته و روشی برای خواص بوده است .شبه قاره هند بخصوص قبل از تسلط استعمار انگلیس بر این منطقه یکی از اصلی ترین مناطق مهاجرت و سیر  و سیاحت  صوفیان و مشایخ آنها بوده و در بین مردمان آن دیار امری آشنا بوده است و تعدد بسیار زیاد قبور مشایخ مختلف در این دیار گواه بر این مدعا است . بیان حالات مهاجرت علماء دین و یا مشایخ صوفیه از ایران و بین النهرین و ماوراء النهرین تا مصر و تونس و دیگر مناطق افریقا و آسیا در کتب مختلف منقول و به عنوان الگوئی فراگیر در بین همه سلسله های تصوف مرسوم بوده است و تبلیغ گروهی با رعایت آداب خاص در قرون گذشته امری مرسوم و رایج بوده است . پایان بخش اول        


  • –           محبوب ترین جنبش اصلاحی / ص 12 [1]  

 – توشه ی داعی / ص 7 [2]

  • محبوب ترین جنبش اصلاحی / ص 5 [3]  

[4] خواجه عبد الله انصارى، طبقات الصوفية (انصارى)، 1جلد، [بى نا] – [بى جا]، چاپ: اول.

[5]  تاریخ بغداد ج 14 ص 204

[6] – مصباح الهداية و مفتاح الكفاية ؛ ص267

[7] – ابو عبد اللّه محمّد بن نصر مروزى فقيه محدّث عارف بنوشته ابن جوزى در سنه 230 متولّد شد و در 294 وفات يافت. داستان او و ابو على رباطى در باب 17 عوارف المعارف است.

[8] – ابو على رباطى رحمه اللّه مصاحبت خواست: خ.

[9] – باران گرفت: خ.

[10] عز الدين محمود بن على كاشانى، مصباح الهداية و مفتاح الكفاية، 1جلد، نشر هما – تهران، چاپ: اول، _.

[11] عزيز الدين نسفى، الإنسان الكامل(نسفى)، ص 168 ،جلد 1، انتشارات طهورى – تهران، چاپ: هشتم، 1386.