توسل و آراء اهل سنت و جماعت ، توسل به پیامبر اسلام (ص)، اجماع صحابه بر توسل ، آراء علماء غیر مقلد بر صحت توسل به ذوات و لولیاء الله ، توسل و ائمه مذاهب اربعه
بسم الله النور
کتاب عقاید اهل سنت و جماعت نوشته مفتی محمد عبدالحکیم شرف قادری (رحمه الله) می باشد . وی متولد ۱۹۴۴ میلادی و متوفای ۲۰۰۷ میلادی در شهر لاهور پاکستان و از علماء مشهور حنفی مذهب پاکستان و مدیر و مفتی جامعه نظامیه رضویه لاهور بوده است. . زبان اصلی این کتاب اردو بوده و به زبانهای عربی و فارسی ترجمه گردید. این کتاب در ایران و در سال ۱۳۸۲ به چاپ رسیده و در دسترس عموم قرار گرفته است ، این نوشتار دارای بخش هائی است که بخش توسل آن به شرح ذیل و با مطالبی پیرامون توسل به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و توسل در آراء علماء غیر مقلد و اجماع صحابه در توسل جوئی به اولیاء و صحابه جهت عزیزان ارائه می گردد .
غلامحسین بنافی
بسم الله الرحمن الرحیم
توسل
توسل در لغت به معنی چیزی را وسیله قرار دادن ، برای رسیدن یا نزدیکی به هدفی است و در اصطلاح دینی ، قرار دادن چیزی تا وسیله در نزد خداوند باشد بدلیل اینکه دارای منزلتی برای قبول دعا و درخواست است. صالحین و همچنین اعمال صالح در محضر خداوند ، مقبول و دارای منزلت هستند و به همین خاطر اکثریت علماء توافق دارند که توسل به اعمال صالحه و انسانهای صالح جایز است. حضرت شیخ مولی ضیاء الدین احمد مدنی جانشین امام احمدرضا قادری بریلوی رحمهما الله تعالی در پاسخ مردی که سؤال کرد که چه دلیلی بر جایز بودن توسل به پیامبران و اولیاء وجود دارد ؟ پاسخ داد: خداوند در قرآن فرموده است «یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله» (۱) ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا پروا کنید و به او توسل جوئید.
آن مرد پاسخ داد منظور از وسیله در این آیه شریفه اعمال صالحه میباشد. شیخ در پاسخ او گفت. اعمال صالحه ما مورد قبول است یا خیر؟ مرد پاسخ داد نمی دانم : شیخ گفت و پیامبر خداصلی الله علیه و سلم در نزد خدا مقبول است یا خیر؟ آن مرد جواب داد که پیامبر صلی الله علیه و سلم یقینا در نزد خداوند مورد قبول است شیخ در جواب گفت در صورتی که به اعمال صالحهای که مورد قبول واقع نشده و مورد شک است می توان توسل جست چگونه است که جایز نیست به حبیب خداوند تعالی صلی الله علیه و سلم که او قطعا در نزد خداوند مورد قبول است توسل جست؟ این استدلال آن شخص را متعجب گردانید.
توسل به اعمال صالحه و اشخاص صالح
امام ترمذی از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایتی نقل می نماید که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود : أنزل الله علیّ أمانین لأمتی و ماکان الله لیعذ بهم وأنت فیهم و ماکان الله معذبهم و هم یستغفرون» (۲) خداوند مرا برای امت از دو چیز امان قرار داد، تا زمانی که من در میانشان هستم عذاب نکند و تا زمانی که آنان طلب مغفرت نمایند عذاب نشوند. ازقسم اول معلوم می گردد که پیامبر صلی الله علیه و سلم وسیله امان از عذاب خداوند می باشد و از قسم دوم معلوم می گردد که طلب استغفار ، وسیله امان و سلامت امت می شود و ذهبی از حذیفه t نقل می نماید که شنید که قاری این آیه را اینچنین قرائت مینمود «یا ایهاالذین امنوا اتقوالله و ابتغوا الیه الوسیله» گفت قربه سپس گفت از اصحاب محمد صلی الله علیه و سلم بسیاری که دارای حافظه قوی بودند می دانستند که ابن ام عبد از مقربین اینان به خداوند از حیث توسل بوده است.(۳) در این روایت تصریح شده که عبدالله بن مسعود صلی الله علیه و سلم وسیله ای بزرگ در نزد صحابه t بوده است و هر کس انکار مینماید که انسانهای صالح وسیله نیستند و فقط اعمال صالحه وسیله میباشند مثل ابن تیمیه و تابعین او اشتباه می نمایند. ابوهریره از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت می کند که فرمود: « رب اشعث مدفوع بالا بواب لواقسم علی الله لابره » چه بسا پریشان حالی که درب این خانه آنها که اگر از خداوند بخواهم خوب میشوند. این را مسلم روایت کرده است.(۴)
و از مصعب بن سعد t نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: هل تنصرون و ترزقون الا بضعفائکم » که بخاری نقل کرده است (۵) « آیا مگر پیروزی و روزی می طلبید به ضعیفانتان » و از علی t نقل شده که شنیدم پیامرصلی الله علیه و سلم می فرمود:« الا بدال یکونون بالشام و هم اربعون رجلا کلما مات رجل ابدل الله مکانه رجلا یسقی بهم الغیث و ینتصر بهم علی الاعداء و یصرف عن اهل الشام بهم العذاب » (۶) ابدال چهل مرد بودند که در شام زندگی می کردند هر زمانی کسی از اینان می مرد ، خداوند بجای او شخص دیگر را قرار میداد که به واسطه اینان ابرها باران دار می شدند و به سبب برکت وجود اینان بر دشمنان پیروز شده و عذاب از اهل شام دور می شد.
و از ابی الدرداء t روایت شده که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: « ابفونی فی ضعفائکم فانماترزقون و تنصرون بضعفائکم » که ابوداود این را نقل کرده است. (۷).
ضعیفان دو نوع هستند، گروهی که بخاطر تنگدستی ضعیف هستند و دوم کسی که بخاطر زیادی عبادت و ریاضت و شدت ترس از خداوند ضعیف می باشد و گروه دوم اولیاء هستند که اینان مستحق تر از این هستند که وسیله رحمت و نصرت باشند.
و از امیه بن خالد t روایت شده که «انه صلی الله علیه و سلم کان یستفتح بصعالیک المهاجرین»؛ پیامبر طلب پیروزی به واسطه فقیران مهاجر می کرد که در شرح السنه روایت شده(۸) علامه علی قاری در شرح این حدیث میگوید که ابن ملک می گوید: به اینکه گفته شود خداوندا به حق بندگان فقیر مهاجرت ما را بر دشمنانمان پیروز بگردان (۹) قطعاً پیامبر صلی الله علیه و سلم احتیاج به توسل به اینان ندارد. و لکن توسل جستن به اینان از باب تسکین برای روح آزرده خاطر آنان و بزرگداشت آنان و توجه امت به اینکه توسل به صحابه وخادمین پیامبر صلی الله علیه و سلم جایز است و اشکالی ندارد و کسی که توسل به خادمینش جایز باشد توسل جستن به خود او به صورت کاملتر نیکو و جایز است. پس معلوم و ثابت میشود که توسل محدود و منحصر به اعمال صالحه نمی شود بلکه توسل به نیکوکاران امت جایز است.
توسل به پیامبر صلی الله علیه و سلم
علامه حسن عدوی حمزاوی می گوید: همانطور که در تحقق پیروزیها آورده شد، هر یک از استغاثه و توسل و طلب شفاعت و توجه به پیامبرصلی الله علیه و سلم در هر حال، چه قبل از خلقش و چه بعد خلقش، در زمان حیات دنیائی او و بعد وفاتش در زمان برزخ و بعد از برانگیخته شدن در روز قیامت واقع می شود (۱۰) .
علامه ابن قیم می گوید: راهی برای رسیدن به سعادت و رستگاری در دنیا و آخرت وجود ندارد مگر به دست پیامبران، و رضایت خداوند محقق نمی شود مگر به دست پیامبران (۱۱)
توسل قبل ازولادت پیامبر صلی الله علیه و سلم
حاکم از عمربن خطاب t روایتی نقل می نماید که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود : « لما اقترف آدم الخطیئه قال یارب اسئلک بحق محمد لما غفرت لی فقال الله: یا آدم و کیف عرفت محمدا و لم اخلقه ؟ قال یا رب لانک لما خلقتنی بیدک و نفخت فی من روحک رفعت فرأیت علی قوائم العرش مکتوبا لا اله الا الله محمدرسول الله، فعلمت انک لم تضف الی اسمک الا احب الخلق الیک فقال الله : صدقت یا آدم انه لاحب الخلق الی ادعنی بحقه فقد غفرت لک، ولولا محمد ما خلقتک » (۱۲)، در آن هنگامی که حضرت آدم مرتکب اشتباه گردید گفت ای پروردگارم بحق محمد از تو در خواست مینمایم که مرا ببخشی. خداوند فرمود: ای آدم چگونه محمد را شناختی در حالی که او را خلق نکرده ام آدم گفت : ای پروردگارم چون در آن موقعی که مرا خلق کردی و روحت را در من دمیدی ، سرم را بلند نمودم و دیدم برستونهای عرش نوشته شده لا اله الا الله محمد رسول الله ، دانستم که اسمی همراه به اسم خود نمینمائی مگر اینکه محبوبترین خلق در نزد تو باشد خداوند فرمود درست میگوئی او محبوبترین خلق در نزد من است مرا به حق او خواندی ترا میبخشم و اگر محمد نبود ترا خلق نمی کردم . این حدیث از حیث سند ، صحیح است.
علامه ابن قیم می گوید: « عن ابن عباس tما کانت یهود خیبر تقاتل غطفان فلما التقوا هزمت یهود خیبر فعاذت الیهود بهذا الدعاء فقالت: اللهم انا نسألک بحق محمد النبی الامی الذی وعدتنا أن تخرجه لنافی آخر الزمان الانصرتنا علیهم قال فکانوا اذا التقوا دعوا بهذا الدعاء فهزموا غطفان فلمابعث النبی صلی الله علیه و سلم کفروا به فأنزل الله عزو جل و کانوا من قبل یستفتحون علی الذین کفروا یعنی بک یا محمد (۱۳) .
از ابن عباس t روایت شده، در زمانی بین یهود خیبر و غطفان جنگ در گرفت موقعی که یهود خیبر فرار کردند به این دعا متوسل شدند که خداوندا از تو تقاضا داریم که بحق محمد پیامبری صلی الله علیه و سلم که برای ما وعده دادی در آخر الزمان بیاید ما را بر این قوم یاری رسانی و وقتی که دوباره جنگ شد این دعا را خواندند و غطفان فراری شدند. وقتی که خداوند پیامبر صلی الله علیه و سلم را مبعوث نمود، یهود کافر شدند وخداوند با این آیه شریفه «و کانوا من قبل یستفتحون علی الذین کفروا» که در زمان قبل از مبعوث شدن پیامبر به واسطه اودر جنگ طلب یاری نمودن را مینمودند و بعد کافر شدند یعنی به محمد ایمان نیاوردند را نازل فرمود.
و در کتاب «المعجم الکبیر و المعجم الاوسط » از انس بن مالک t نقل شده که گفت: «لما ماتت فاطمه بنت اسد، ام علی بن ابی طالب t امر رسول اللهصلی الله علیه و سلم بحفرقبرها، ثم اضطجع فیه و قال : الله الذی یحیی و یمیت و هو حی لا یموت، اغفر لامی فاطمه بنت اسد و وسع علیها مدخلها بحق نبیک و الانبیاء الذین من قبلی فانک ارحم الراحمین (۱۴)؛ در هنگامی که فاطمه بنت اسد، مادر گرامی علی بن ابی طالب t در گذشت ، پیامبر صلی الله علیه و سلم امر نمود که قبری کندند، سپس در آن قبر دراز کشیده،فرمودند: ای خدائی که زنده کننده و میراننده ای وزنده ای هستی که نمی میری، مادرم فاطمه بنت اسد را ببخش و قبرش را بر او فراغ بگردان . بحق پیامبرت و پیامبران قبل از من ، که تو بخشنده می باشی.
این حدیث دلالت دارد که توسل به پیامبر صلی الله علیه و سلم در زمان زنده بودنش و همچنین توسل به پیامبران علیهم السلام بعد وفاتشان جایز است. علامه نورالدین سمهودی (متوفی ۹۱۱ هجری) می گوید : توسل به پیامبر صلی الله علیه و سلم برای طلب کردن کاری و چیزی به این معنی است که پیامبر صلی الله علیه و سلم ، بر آن کار بدلیل در خواست و شفاعت کردن او در نزد پروردگارش قادر میباشد و در حقیقت به این مطلب باز می گردد که پیامبر در دعا چیزی را درخواست می نماید و اگر چه عبارت متفاوت است و از آنجمله آن کلام گوینده که گفت أسئلک مرافقتک فی الجنه الحدیث، از تو طلب می نمایم که همراهت در بهشت باشم و منظوری از این کلام ندارد مگر اینکه پیامبر صلی الله علیه و سلم سبب و شفاعت کننده او باشد (۱۵) .
سواد بن قارب t در حضور پیامبر صلی الله علیه و سلم این شعر را سروده است.
و انک ادنی المرسلین وسیله- الی الله یا ابن الاکرمین الاطایب- وکن لی شفیعا یوم لاذوشفاعه- بمغن فتیلا عن سواد بن قارب(۱۶)؛ تو بالا ترین وسیله به سوی خدا هستی -ای بزرگترین پیامبران – شفیع من در روزی باش که بجز تو به اندازه کمی هم از سواد بن قاربه شفیع نمیباشد. وقتی هیئت هوازن پس از شکست از مسلمانان به پیش پیامبر صلی الله علیه و سلم آمد در حالی که شش هزار نفر از مردان و زنان آنان اسیر بودند و از شتران و گوسفندان به تعدادی که نمی دانستند تعدادشان چقدر است این هیئت آمد و گفت منت برما از طرف خداوند برتو باد. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: زنان و فرزندانتان را بیشتر دوست دارید یا اموالتان را ؟ پاسخ گفتند : ای پیامبر خدا آیا بین اموال و فرزندانمان مختار هستیم ، زنان و فرزندانمان را به ما باز گردان که این کار برای ما خشنود تر است پس خطاب به آنان گفتند اما آنچه از اموال نیز به من و به بنی عبدالمطلب قرار دارد. برای شما می باشد،
و وقتی که ما نماز ظهر را خواندیم ، شما برخیزید و بگوئید : «انا نستشفع برسول الله صلی الله علیه و سلم الی المسلمین و بالمسلمین إلی رسول الله فی ابنائنا و نسائنا فسأعطیکم عند ذلک و اسأل لکم » (۱۷)؛ ما پیامبر صلی الله علیه و سلم را شفیع خود در نزد مسلمانان درباره زنان و فرزندان می گردانیم و مسلمانان را برای رسول الله صلی الله علیه و سلم . در آنجا بود که زهیر بن صر (t) این شعر را سرود:
امنن علینا رسول الله فی کرم- فانک المرء نرجوه و ننتظر(۱۸) در کرم ، پیامبر خدا بر ما منت گذاشت ، تو کسی هستی که ما امید به سخا و جود او داریم .
امام اهل مغازی و اخبار، محمد بن اسحاق نقل کرده اند که قبل از اسلام بین بنی بکر و خزاعه ، جنگ و خونریزی بود وقتی که اسلام آمد مردم مشغول به اسلام شده و وقتی که صلح حدیبیه شد بنوبکر با قریش عهد و پیمان بسته و جزء طوایف وابسته به آنان شدند و خزاعه در پیمان پیامبر صلی الله علیه و سلم در آمدند و وقتی این پیمان بسته شد ، بنوبکر آن را مغتنم شمرده و خواستند از این موقعیت استفاده کرده و خونخواهی خونهائی که خزاعه از آنها برزمین ریخته اند را بگیرند و قریش نیز با آنان بطور مخفیانه همراه شدند و تعدادی از آنان را کشتند و عده ای پناه به حرم بردند و با این حال تعقیب نشدند. عمر بن سالم خزاعی با چهل سوار پیش پیامبر صلی الله علیه و سلم آمد و او را از این اتفاق با خبر گردانیدند و طلب نمودند که آنان را یاری رساند و او صلی الله علیه و سلم در حالی که رداء خود را پاره می نمود فرمود : «ان لم انصر بما انصر منه نفسی»؟ اگر من یاری نکنم به چه چیزی خودم را یاری رسانم؟
و در کتاب معجم طبرانی صغیر از ام مومنین میمونه رضی الله تعالی نقل است که شنیدم پیامبر صلی الله علیه و سلم در وضوخانه شب هنگام فرمود: لبیک لبیک (سه بار) نصرت نصرت (۳ بار) ، گفتم : ای پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم در حالی که در وضوخانه بودی ، لبیک گفتی مثل اینکه با کسی صحبت میکردی آیا کسی با شما بود؟ فرمود این رجز بنی کعب است که ما را به تمسخر گرفته و گمان می کرد که قریش بر علیه بنی بکر آنان را یاری کرده است تا اینکه ادامه می دهد سه بار دیگر بلند شدیم پس نماز صبح را به جماعت خواندند و شنیدم رجز گو اینچنین سروده بود.
یارب انی ناشد محمدا- حلف ابینا و ابیه الا تلدا- ان قریشا اخلفوک الموعدا- و نقضوا میثاقک المؤکدا
وزعموا ان لست ادعواحدا- فانصر هداک الله نصراً أبدا (۱۹)؛ ای پروردگارم من گمشده ای به نام محمد دارم – پدران ما و ایشان قسم خورده اند که جنگ نکنند – قریش وعده خود را شکسته است – پیمانی که تو بر آن تاکید داری را نقض کردند و گمان می کنند که من کسی را نمیخوانم- کمک کن ، کمک کردنی همیشگی.
گوینده این مطالب ، صحابی پیامبر است که به پیامبر از مسافت طولانی ـ به اندازه سه روز راه ـ استغاثه کرده و پیامبر استغاثه او را شنیده و لبیک گفته است.
امام احمد بن حنبل و حاکم از عثمان بن حنیف t روایتی را نقل مینمایند که: « ان رجلا ضریرالبصراتی النبی صلی الله علیه و سلم فقال: ادع الله ان یعافینی قال ان شئت دعوت لک و ان شئت اخرت ذلک فهو خیرلک فقال: ادعه فامره ان یتوضأ فیحسن وضوئه فیصلی رکعتین ویدعو بهدا الدعاء اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک محمدنبی الرحمه یا محمد انی توجهت بک الی ربی فی حاجتی هذه فتقضی لی اللهم فشفعه فی» (۲۰)؛ مرد نابینائی پیش پیامبر صلی الله علیه و سلم آمد و در خواست داشت که پیامبر صلی الله علیه و سلم سلامتی چشمانش را از خداوند طلب نماید . پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: اگر بخواهی دعا می نمایم و اما اگر بخواهی به تاخیر بیندازی ، برای تو بهتر است. آن مرد جواب داد : می خواهم برایم دعا کنی . پیامبر صلی الله علیه و سلم به او امر کرد که وضوئی نیکوبگیرد و دو رکعت نماز بجای آورد و این دعا را بخواند ، خداوندا از تو تقاضا دارم و متوجه به سوی تو می شوم به واسطه پیامبرت محمد ، پیامبر رحمت. ای محمد من به واسطه تو به خدا توجه نمودم در اینکه این حاجتم برآورده شود تا برایم اداءشود خداوندا او را شفیع من گردان. بیهقی عبارت بیشتری را نقل کرده است که عثمان بن حنیف می گوید: بخدا قسم جدا نشدیم و سخن طولانی نشد، مگر آن که مرد داخل شد و چشمانش بینا شده بود، مثل کسی که اصلاً نابینا نبوده است. (۲۱)
ابن هشام می گوید: کسی که به آن اطمینان دارم ، نقل کرده است که در زمانی که اهل مدینه را خشکسالی فرا گرفت ، مردم پیش پیامبر صلی الله علیه و سلم آمدند و از این وضع شکایت کردند . پیامبر صلی الله علیه و سلم بالای منبر رفتند و طلب باران نمودند . بمقداری باران بارید که مردمان اطراف شهر آمدند و شکایت کردند که ممکن است ، غرق شوند . پیامبر دست به دعا برداشتند و فرمودند که خداوندا آن را برای ما موجب خیر گردان پس ابرها از آسمان مدینه خارج شد، پس پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: اگر ابوطالب این روز را می دید شعری می سرود پس بعضی اصحاب گفتند ای پیامبر صلی الله علیه و سلم مثل اینکه این شعر را به یاد آورده ای : « وابیض یستسقی الغمام بوجهه- ثمال الیتامی عصمه للا رامل » (۲۲)، روشن باش که از ابرها بخاطر صورت او طلب باران می شود و چاقی یتیمان عصمت شن زارها خواهد بود.
توسل به پیامبر صلی الله علیه و سلم بعد از رسیدن به لقاء الله
علامه قسطلانی به نقل از ابن منیر می گوید : در موقعی که پیامبر صلی الله علیه و سلم رحلت نمود ، عقل ها زائل شد و ادامه می دهد و ابوبکر آن را ثابت نمود ، آمد در حالی که چشمانش اشک آلود بوده و نفس نفس می زد و گلویش متورم شده بود ، وارد بر پیامبر صلی الله علیه و سلم شد و پوشش را از صورت مبارکش برداشت و گفت ترا در حال مرگ و زندگی نیکو یافتم و ادامه داد اگر مرگ تو اختیاری بود بجای تو کسان دیگر می مردند ، به یادآور ما را ای محمد، در نزد پروردگارت و ما در قلب تو باشیم.(۲۳)
امام طبرانی رحمه الله تعالی در قسمت پنجم از کتاب «معجم الکبیر» از عثمان بن حنیف نقل می نماید که: مردی به قصد در خواستی پیش عثمان بن عفان رفت و او توجهی به او نکرد آن مرد شکایت به عثمان بن حنیف برد. عثمان به او گفت : وضو بگیر و این دعا را بخوان که خداوندا از تو طلب دارم. . . تا آخر- آن مرد آنچه که به او گفته شده بود انجام داد سپس دوباره پیش عثمان امیر مومنان رفت. پیشخدمت او آمد و او را پیش عثمان بن عفان برد و او را بر همان فرشی که عثمان نشسته بود، نشانید. از او سوال کرد چه در خواستی داری ؟ او در خواستش را مطرح کرده و انجام شد. سپس به او گفت : این در خواست را قبلاً به من نگفته بودی و به او گفت هر وقت در خواستی داشتی بیا و بگو . سپس آن مرد از نزد عثمان بن عفان خارج شده و به پیش عثمان بن حنیف رفت و گفت خداوند به تو پاداش خیر دهد ، خلیفه در خواست مرا اجابت نکرد و توجه به من ننمود مگر بدلیل سفارشی که تو در مورد من انجام داده بودی ، عثمان بن حنیف جواب داد : بخدا قسم من به او چیزی نگفتم و لکن به تو دعائی یاد دادم که پیامبر صلی الله علیه و سلم آن دعا را برای آن فرد نابینا یاد داده بود و به برکت آن بینا گردیده بود (خلاصه) (۲۴)
و از مالک الدار، کلیددار عمر رضی الله تعالی نقل شده که مردم در زمان عمر، دچار خشکسالی گردیدند. مردی پیش قبر پیامبر صلی الله علیه و سلم آمد و گفت: ای پیامبر طلب باران نما برای امتت که دارند هلاک می شوند. میگوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم در خواب آن مرد، آمد و گفت: به پیش عمر برو که برای مردم طلب باران بنماید پس بر ایشان باران می بارد و بگو به او برتو باد هوشیاری بیشتر. آن مرد پیش عمر آمد و او را از خواب خود با خبر گردانید. می گوید: عمر گریه کرد و گفت : پروردگارا کوتاهی نکردم مگر که از آن عاجزم (۲۵) ابن کثیر از عاصم بن عمر خطاب نقل مینماید که: مردی از قوم مزینه در سالی که به سال الرماده (سال ۱۸ هجری) نامیده شده از اهلش تقاضا کرد که گوسفندی را برای ایشان بکشد. گفت که در میان آنها چیزی نیست پس گوسفندی را کشت. در این هنگام دیده شد، استخوانهای آن قرمز رنگ است. پس گفت: یا محمداه، در هنگامی که شب شد و خوابید، پیامبر صلی الله علیه و سلم را در خواب دید که فرمود: تو را به زندگی طولانی بشارت میدهم(۲۶).
و روز یمامه روز سختی بر مسلمانان بود، چون بنی حنیفه اصحاب مسیلمه جنگ شدیدی براه انداخته بودند که مثل آن کمتر اتفاق افتاده بود تعداد زیادی از صحابه به شهادت رسیدند، تا اینکه خالدبن ولید ، شعار مسلمانان در جنگهای قبل را فریاد زد، ابن کثیر می گوید: شعار آنان در آن هنگام «یا محمداه » بود (۲۷) و از چیزهایی که بایستی تاسف خورد، این است که نجدیها و غیر مقلدین امروز حکم به شرک کسی که این شعار معروف مسلمانان را بگوید، می دهند. شعاری که در زمان صحابه t معروف بوده است.
واقدی می گوید که: ابوعبیده جراح t قصد داشت که به سمت شهر حلب برود و هزاران نفر با کعب بن ضمره به عنوان طلایه دار معین نمود، هنگامی که نزدیک شهر حلب رسیدند، حدود پنج هزار نفر بر آنان حمله نمودند و هر دو گروه با سرسختی می جنگیدند و مسلمانان به پیروزی خود مطمئن بودند ناگهان مسلمانان بر کمین پشت سرشان اطلاع پیدا کردند، پس سه گروه شدند، گروهی فرار کردند. گروهی برای جنگ با کسانی که کمین بودند، رفتند و گروهی نیز باکعب بن ضمره، با دشمنان جنگیدند و کعب پرچمدار ما بود میجنگید و فریاد می زد که: « یا محمد یا محمد یا نصرالله انزل» ای محمد، ای محمد ای یاری خدا فرود آی. جنگ در موقع فتح بهسنا در تمام شب ادامه داشته و شعار مسلمانان این بود یا محمد یا محمد ای یاری خدا فرودآی. (۲۹) عبدالله بن قرط از یرموک با نامه ابوعبیده به نزد عمر بن خطاب آمد و وقتی می خواست بر گردد، به زیارت روضه رسول الله صلی الله علیه و سلم رفت تا بر او سلام بنمایند. و علی ابن ابی طالب و عباس t را ملاقات کرد و در خواست نمود که دعا بنمایند اینان دو دست را بالا آورده و اینچنین گفتند: «اللهم انا نتوسل بهذا النبی المصطفی و الرسول المجتبی الذی توسل به آدم فاجبت دعوته و غفرت خطیئته الا سهلت علی عبدالله طریقه و طویت له البعید و ایدت اصحاب نبیک بالنصر انک سمیع الدعاء» (۳۰)؛ پروردگارا ما متوسل به این پیامبر برگزیده ات می شویم که حضرت آدم به او متوسل شد و در خواست او را اجابت نمودی و اشتباه او را بخشیدی که راه را بر عبدالله آسان بگردانی و دور را برای او نزدیک و اصحاب پیامبر را یاری نمائی که تو شنوای دعا هستی.
مسلمانان در موقع فتح دیر ابی القدس در زمانی که با رومیها در حال جنگ بودند به مشکلاتی برخورد کردند گروه بسیاری که کمین نموده بودند مسلمین را محاصره نموده و کسی از مسلمان نبود، مگر آنکه به دست مشرکی مجروح شده بود. در این هنگام عبدالله بن جعفر پرچمدار به پروردگار خود پناه برد و در دعای خود اینچنین گفت: «یا من خلق خلقه و ابلی بعضهم ببعض و جعل ذلک محنه لهم اسئلک بجاه محمد النبی صلی الله علیه و سلم الا ماجعلت لنا من امرنا فرجاو مخرجاُ (۳۱)؛ ای کسی که این بندگان را خلق کرده و بعضی آنان را به بعضی دیگر مبتلا گردانید و آن را محنتی برای ایشان قرار داد، از تو طلب مینمایم به حق شان و مقام محمد پیامبر صلی الله علیه و سلم که برای ما در این امر (جنگ) فرج و محلی برای پیروزی قرار دهی.
امام دارمی (متوفی ۲۵۵ هـ) از ابی جوزاء اوس بن عبدالله روایت کرده که اهل مدینه را در سالی خشکسالی فرا گرفت ، پیش عایشه شکایت بردند. او گفت: «انظروا قبر النبی صلی الله علیه و سلم فاجعلوا منه کوا الی السماء حتی لایکون بینه و بین السماء سقف قال ففعلوا فمطروا مطرا حتی نبت العشب و سمنت الابل حتی تفققت من الشحم فسمی عام الفتق» (۳۲)؛ به پیش قبر پیامبر صلی الله علیه و سلم بروید و دریچه ای به آسمان بگشائید تا اینکه بین قبر و آسمان سقفی نباشد. می گوید: اینچنین انجام دادند، بارانی بارید به اندازه ای که علف رشد نمود و شتران چاق شدند، حتی از چربی پر شدند و آن سال را سال فتق نامیدند.
امام نووی از هیثم بن حنش روایت کرده که ما در نزد عبدالله ابن عمر بودیم که پای او سست شده است کسی به او گفت محبوبترین فرد به خود را به یاد آور. عبدالله گفت یا محمد صلی الله علیه و سلم پس شادیی به او دست داد مثل آزادی که شتر بدست می آورد. (۱)
امام ابن عبدالبر نمری (متوفی ۴۶۳ هـ) از هیثم بن عدی نقل می نماید که «رعت بنوعامر بالبصره فی الزرع فبعث ابوموسی الاشعری فی طلبهم فصارخوا یا آل عامر! فخرج النابغه الجعدی (الصحابی t) و معه عصبه له فاتی به ابوموسی فقال له: ما اخرجک؟ قال سمعت داعیه قومی: قال فضربه اسواطا فقال النابغه فی ذالک : فان تک لابن عفان امینا- فلم یبعث بک البر الامینا- فیا قبر النبی و صاحبیه- الا یاغوثنا لوتسمعوناً (۳۴)، قوم بنی عامر در بصره حیوانات خود را در مزرعه ای چرا نمودند ابوموسی اشعری حاکم بصره در پی آنان فرستاد. آنان ترسیده و فریاد برآوردند ، ای قوم بنی عامر به فریاد ما برسید . نابغه جعدی ـ صحابی ـ با گروهی به طرفداری آنها پیش ابو موسی رفت. ابوموسی سؤال کرد برای چه آمده ای ؟ پاسخ داد : به کمک قومم. ابوموسی دستور داد او را شلاق زنند . نابغه در آن هنگام این شعر را سرود : اگر تو برای پسر عفان امین باشی نیکوکار امینی به سوی تو نمی آید. ای قبر پیامبر و دویار او، آیابه کمک ما نمیآئید در موقعی که ما فریاد برآوردیم؟
ابن کثیر می گوید در هنگامی که اهل بیت حسین و زنان او به جای جنگ کربلا رسیدند و حسین و اصحاب او را دیدند که چه اتفاقی افتاده است زنان وزینب و اهل او، برادرش را صدا زدند در حالی که گریه می کردند صدا زدند «یا محمداه یا محمداه صلی علیک الله و ملک السماه هذا حسین بالعراه مزمل بالدماء مقطع الاعضاء یا محمداه! و بناتک سبایا و ذریتک مقتله تسقی علیها الصبا- قال فابکیت کل عدو و صدیق» (۳۵) یا محمد یا محمد درود خدا و فرشتگان آسمان برتو باد، این برهنه حسین است که خون او ریخته شده و اعضاء بدنش جدا گشته، یا محمد اینان دختران تو هستند که به اسارت گرفته شده اند و خانواده تو هستند که کشته شده اند، دین برگشتگان بر آنان شمشیر کشیده اند.
بحث توسل و امت مسلمان
اجماع صحابه:
امام بخاری از انس ابن مالک (رضی الله) نقل می نماید که : «ان عمر بن الخطاب t کان اذا قحطوا استسقی بالعباس بن عبدالمطلب t فقال: اللهم انا کنانتوسل الیک بنبینا صلی الله علیه و سلم فتسقینا و انا نتوسل الیک بعم نبینا فاسقنا قال: فیسقون (۳۶)؛ عمربن خطاب در موقعی که خشکسالی پدید آمد از خداوند به واسطه عباس بن عبدالمطلب طلب باران نمود و اینچنین دعا کرد که خداوندا! ما متوسل می شویم بواسطه پیامبرمان صلی الله علیه و سلم و به عم پیامبرمان که بر ما باران بباری. می گوید با این توسل باران بارید.
شیخ ابن تیمیه و طرفداران او می گویند که: عمرt توسل به عباس نمود و نه به پیامبر صلی الله علیه و سلم و از این کار دانسته می شود که توسل به پیامبر صلی الله علیه و سلم بعد وفاتش جایز نیست و این، آن اشتباه بزرگی است که می بایست مشخص شود و بایدتوجه به این امور نمود.
با این حدیث معلوم می گردد که:
- توسل جستن به انسانهای صالح جایز است و توسل فقط به اعمال صالحه، صورت نمیگیرد و اجماع صحابه بر این کار وجود دارد چون توسل به عباس t در زمانی که صحابه بودند، انجام گرفت و کسی از آنان منکر این کار نشد .
- توسل به عباس t امری جایز شمرده شده، چون او صحابی و دارای صلاحیت اخلاقی و تقوی بوده است و با این اوصاف، عمر t می گوید «و انا نتوسل الیک بعم نبینا فاسقنا» و متوسل به شخصی شد که باپیامبر قرابت دارد. پس در حقیقت برای انجام کار در محضر خدا به پیامبر صلی الله علیه و سلم متوسل شده و در روایت آمده که عمر t توسل به عباس نمود و او را با خود بر بالای منبر برد و عباس اینچنین دعا نمود «اللهم لم ینزل بلا الا بذنب و لم یکشف الا بتوبه و قد توجه بی القوم الیک لمکانی من نبیک» (۳۷).
خداوندا بلا بخاطر زیادی گناه نازل می شود و با توبه رفع میشود و قوم به واسطه من بخاطر مکان قرابتی که با پیامبرت دارم، متوجه تو شده است.
و حافظ ابن عبدالبر در ترجمه عباس t می گوید: از چند جهت از عمر نقل شده که او برای نماز باران، خارج شده و با او عباس بوده و گفت که خداوندا ما به عم پیامبر به تو تقرب می جوئیم و طلب شفاعت به واسطه او می نمائیم. حفظ کن در او بخاطر پیامبرت همانطور که جوانان را بخاطر صلاحیت پدر و مادرشان حفظ می نمائی . (۳۸)
پس معلوم می گردد که توسل به عباس t توسل به پیامبر صلی الله علیه و سلم میباشد.
- توسل به پیامبر صلی الله علیه و سلم امری جایز و ثابت در نزد صحابه بوده است و توسل عمر به عباسt به این جهت است که کسی گمان نکند، توسل فقط به پیامبر اختصاص دارد وبه دیگری نمی شود، توسل کرد. عمل او دلالت دارد که توسل جستن به نزدیکان پیامبر صلی الله علیه و سلم و افراد صالح امت، جایز است و اشکالی در آن نیست .
ابن سعد (متوفی ۲۳۰ هجری) از سلیم بن عامر خبائری نقل می نماید: آسمان بارانش را دریغ کرد معاویه بن ابی سفیان و مردم دمشق طلب باران نمودند. موقعی که معاویه بر بالای منبر نشست، گفت: یزیدبن اسود جرشی کجاست ؟ مردم او را صدا زدند، آمد. معاویه به او امر کرد که بالای منبر بیاید و پیش پاهای او بنشیند پس معاویه اینچنین دعا کرد. «اللهم انا نستشفع الیک الیوم بخیرنا و افضلنا اللهم انا نستشفع الیک بیزید بن الاسود الجرشی یا یزید ارفع یدیک الی الله فرفع یزید و رفع الناس ایدیهم فما کان اوشک ان ثارت سحابه فی المغرب وهبت لهاریح فسقینا حتی کادالناس لا یتصلون الی منازلهم» (۳۹)؛خداوندا امروز با بهترین و با فضیلت ترین افراد، طلب شفاعت می نمائیم ما به واسطه یزید بن اسود جرشی به سوی تو می آئیم. ای یزید، دستانت را به سوی خدا بلندبنما و مردم نیز دستانشان را بلند نمایند. پس ابری از مغرب بیامد و مردم به منازل خود نرسیده بودند که باران بارید و این توسل در جمع صحابه و تابعین بود و کسی بر او انکار نکرد و این اجماع صحابه بر نیکو بودن توسل به شخص ولی از اولیاء است و در این کار، توسل جستن افضل به مفضول است .
توسل و چهار امام اهل سنت :
امام اعظم ابوحنیفه رحمه الله تعالی می گوید: «یا مالکی کن شافعی فی فاقتی- انی فقیر فی الوری لغناک- یا اکرم الثقلین یا کنزالوری- جدلی بجودک و ارضنی برضاک- اناطامع بالجود منک و لم یکن- لابی حنیفه فی الانام سواک» (۴۰)
ای صاحب من در موقع احتیاجم شفاعتم بنما، که من فقیرم چون تو غنی هستی، ای گرامیترین گرانبها و ای گنج عالم خلقت، مرا به جود و سخایت و برضایت راضی بگردان، من فقط امید به جود تو دارم که برای ابوحنیفه در بین مردمان امیدی دیگر نیست.
منصور عباسی از امام اهل مدینه -مالک رحمه الله تعالی- سوال کرد در هنگامی که قبر پیامبرصلی الله علیه و سلم را زیارت می نمائی آیا به پیامبر توجه داری یا به قبله؟ مالک جواب داد: تو صورت خود را بر نگردان چون پیامبر صلی الله علیه و سلم وسیله تو و وسیله پدرت آدم به خدا بوده است بلکه رو به او بنما و بواسطه او طلب شفاعت نما که خدا توبه تو را به توسط شفاعت او میپذیرد (۴۱) و جای تاسف دارد که تعدادی از مردم مکه مکرمه و مدینه منوره می خوابند در حالی که پا هایشان را به سوی کعبه دراز می نمایند و کسی آنان را منع نمی نماید و لکن کسی را که توجه به پیامبر صلی الله علیه و سلم می نماید در موقعی که صلوه و سلام بر او می فرستد را منع می نمایند و اصرار دارند که شخصی رو به قبله بایستد و رو به روضه شریفه ننماید «به خدا شکایت می بریم»
امام شافعی رحمه الله تعالی می گوید: «آل النبی ذریعتی- و هم الیه وسیلتی- ارجوبهم اعطی غدا- بیدی الیمین صحیفتی» (۴۲)
آل پیامبر صلی الله علیه و سلم وسیله من است- و ایشان به سوی پیامبر وسیله من هستند، امید دارم به سبب ایشان در روز قیامت- نامه اعمالم را به دست راستم بدهند.
و امام احمد بن حنبل رحمه الله تعالی در حالی که متوسل به امام شافعی شده بود از خداوند در خواست می نمود، پسرش عبدالله از این کار متعجب شد. امام احمد در پاسخ به پسرش گفت: «إن الشافعی کالشمس للناس و کالعافیه للبدن» (۴۳)؛ شافعی مثل آفتاب برای مردمان است و مثل سلامتی برای بدن است.
توسل و علماء بزرگ
اگر یکی از علماء بخواهد، نظریات و اخبار علمای اسلام را در باب مسئله توسل جمع نماید، کتابی بزرگ می شود به همین خاطر بعضی از آنچه که آنان به طور صریح گفته اند را نقل می نمائیم .
امام غزالی رحمه الله تعالی (متوفی ۵۰۵ هجری) در آداب سفر از کتاب احیاء العلوم می گوید: بحث زیارت قبرهای پیامبران (u) و زیارت قبرهای صحابه و تابعین و سایر علماء و اولیاء و هر کسی که به زیارت او در زمان حیاتش می رویم و به او تبرک می جوئیم بعد وفاتش نیز به زیارت او تبرک می جوئیم و به این منظور اگر کسی مسافرت نماید، جایز است.(۴۴)
امام ابن حاج که یکی از علماء متعصب شمرده می شود، راههای توسل و استغاثه به اولیاء و پیامبران (u) به خصوص پیامبر صلی الله علیه و سلم رابه طور کامل توضیح داده که ما بعضی عبارت ایشان را نقل می نمائیم: او می گوید: اگرکسی از عموم مسلمانان مرده باشد، کسی که زیارت قبر رامی نماید می بایستی توجه به او بنماید و پشت به قبله نماید. حمد خداوند متعال و ثناء او بگوید سپس به هر مقداری که بتواند دعا برای آن شخص بنماید. سپس می گوید: و همچنین در نزد این قبرها، دعا میخوانند برای آنچه که برای آنان یا برای مسلمانان نازل میشود و تضرع به درگاه خداوند می شود در اینکه آن بلاها و عذابها دور شده و بر آن مرده و مسلمانان راحتی و آسانی پدید آید . (۴۵)
سپس توسل به اهل آن قبرها، جسته یعنی به صالحین از ایشان در اداء حاجتها و بخشش گناهان او، پس برای خود و والدین و بزرگان و اقوام و اهل آن قبرستان و مردگان مسلمانان و زندگانشان و فرزندانشان تا روز قیامت دعا میشود و برای برادران او که در محل حضور ندارند و با صدای بلند خدا را بخواند و توسل زیادی به ایشان در نزد خدا کند چون خداوند سبحان اینان را اختیار کرده و شرف و کرم به اینان داده است. همانطور در دنیا به واسطه اینان نفع میرساند در آخرت بیشتر از دنیا خواهد رساند و کسی که در خواستی دارد، میبایستی به سوی اینان برود و توسل به ایشان کند که اینان واسطه بین خدا و بندگان خدا هستند.
و در شرع ثابت است و دانسته می شود که خداوند به اینان اعتنا نموده و این بسیار مشهور است چنانکه عموم علماء و بزرگان سینه به سینه مشرق و مغرب به زیارت قبور تبرک می جویند و برکت این تبرک جستن را به حس و معنی درک کرده اند . (۴۶)
سپس از امام ابی عبدالله بن نعمان رحمه الله تعالی نقل می نماید که گفت: برای صاحبان بصیرت و اعتبار مشخص شد که زیارت قبر افراد صالح مورد پسند میباشد، بخاطر تبرک جستن که اعتبار دارد و برکت افراد صالح بعد از مرگشان نیز جاری است همانطور که در زمان حیاتشان جاری است و دعا در نزد قبور صالحین و طلب شفاعت به ایشان در نزد علماء و بزرگان محقق دین، امری معمول و مرسوم است.(۴۷)
و اما امام ابن حاج روش زیارت کردن ضریح پیامبران(u) را اینچنین بیان کرده است که «برای زیارت پیامبران و رسولان صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین که زائر به سوی ایشان می آید و قصد زیارت انبیاء می نماید و وقتی به سوی اینان می آید، می بایستی خود را به این اوصاف در آورد: خود را ذلیل، شکسته، فقیر، حاجتمند، مسکین، مضطر و خاضع نشان دهد و با حضور قلب و روح به اینان توجه نماید و با دیده دل به مقابر اینان بنگرد چون اینان تغییر نکرده اند. سپس ثناء و حمد بر خداوند می فرستیم و درود بر پیامبران و اعلام رضایت از اصحاب ایشان و طلب رحمت برای تابعین برای اینان تا روز قیامت. سپس به واسطه اینان به خداوند متوسل شده، طلب بخشش گناهان و به اینان استغاثه می کنیم و از آنان در خواست حاجتها مینمائیم و به برکت اینان، امید اجابت شدن آن را داریم و این امید، می بایستی بسیار قوی باشد که اینان دربهای گشوده شده خداوند هستند.
و سنت خداوند در اداء حاجت بندگان به دست ایشان و به سبب ایشان جاری می شود و کسی که از رسیدن به ایشان عاجز است (نمیتواند مسافرت کند) از راه دور سلام بر اینان، میفرستد و حاجتها و طلب بخشش گناهان و پوشاندن عیبها و غیر اینها را طلب مینماید که اینان از بزرگان و صاحبان کرم و احسان هستند و صاحب کرم، کسی که از آنان تقاضا داشته باشد را رد نمی کنند و کسی که به آنان متوسل شود و نه کسی را که قصد نماید و کسی که به اینان پناه ببرد.» (۴۸) را رد نمیکنند)
توسل جستن به پیامبر صلی الله علیه و سلم و آراء امام ابن الحاج
برای او خیر باد، این مسئله را توضیح داده است که جای سوالی باقی نمی ماند، او می گوید: اما زیارت نمودن سید اولین و آخرین صلوات الله علیه و سلامه که هر آنچه که در عبارات قبل آمد به صورت دو چندان انجام دهد، یعنی در اظهار شکستگی روحی و جسمی و مسکین بودن. چون او شافع مشفع و شفاعت کننده ای است که شفاعت او رد نمی شود و اراده او و کسی که به مقام او توسل جوید یا استغاثه به او نماید رد نمی شود چون او علیه الصلوه و السلام، قطب و محور دائره کمال و عروس مملکت خدا است . پس کسی که به او توسل جوید یا استغاثه کند یا احتیاجش را از او بخواهد، رد نمی شود. برای آنچه که با تجربه و آثار مشاهده شده و ادب کلی می بایستی در زیارت کردن او علیه الصلوه و السلام مراعات شود و علماء ما رحمه الله علیهم گفتهاند که زیارت کننده، می بایستی خود را متوجه این نکته بداند که او روبروی پیامبر صلی الله علیه و سلم ایستاده است و همانطور که در زمان زنده بودنش ادب را می بایستی مراعات نمود، در زمان رحلتش نیز می بایستی مراعات شود. چون تفاوتی بین زنده بودن و مرگ او در این مورد که او امتش را مشاهده می نماید و حالات ایشان و اراده آنان و آنچه در ذهن و قلب را دارند، می داند و این مورد در نزد او واضح است و مخفی نمی باشد.(۴۹)
در جملات قبل گذشت که کسی که حاجتی دارد، می بایستی به سوی او رود و متوسل به ایشان شود. چون او واسطه بین خداوند متعال و خلق می باشد (۵۰) علامه علی قاری رحمه الله تعالی می گوید: گفته شده که در موقعی که در کاری متحیر شدید، از اهل قبور استمداد بطلبید (۵۱).
امام علامه تقی الدین سبکی رحمه الله تعالی می گوید: بدانکه توسل و استغاثه و طلب شفاعت از نبی صلی الله علیه و سلم در نزد پروردگار سبحانه و تعالی جایز و نیکو است و جایز بودن آن و نیکو بودنش از امور معلوم برای هر صاحب دینی است که از کار انبیاء و مرسلین و سلف صالح و علماء و عوام مسلمان انجام می شود و احدی از اهل ادیان دیگر نیز آن را انکار نکرده و شنیده نشده در زمانی از زمانها انکار شده باشد تا اینکه ابن تیمیه آمده و در این باب مطالبی گفته که بر انسانهای ضعیف بصیرت، امر مشبه شده است. (۵۲)
علامه ابن حجر عسقلانی میگوید: «یاسیدی یا رسول الله قد شرفت- قصائدی بمدیح قدرصفا -مدحک الیوم ارجوالفضل منک عزا -من الشفاعه فالحظنی بها طرفا- بکم توسل یرجوا لعفو عن زلل- من خوفه جفنه الهامی لقد ذرفا» (۵۳)
ای آقای ما ای پیامبر خدا به من شرافت دادید- شعرهایم به مدح شما مستحکم شده- امروز تورامدح می نماید، امید کرم تو را در فردا دارم -که شفیع من باشی که به آن مرا دور از عذاب قراردهی- به شما متوسل می شوم امید عفو از لغزشها را دارم- از ترس آن گناهان کاسه روحم جاری است.
علامه شاه ولی الله محدث دهلوی می گوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم برای من اسراری را ظاهر گردانید و مرا به روحش شناساند مرا کمک کرد کمک کردن بزرگ اجمالی و مرا در رسیدن به احتیاجاتم یاری نمود(۵۴) و در شرح قصیده فارسی خود مطالبی گفته که ترجمه آن اینچنین است.
فصل اول در باب شعری است که بعضی اتفاقات دوران در آن آورده می شود که حتما در آن از روح پیامبر صلی الله علیه و سلم استمداد طلبیده می شود (۵۵) و در آن قصیده آمده که- وصلی علیک الله یا خیر خلقه- و یا خیر مامول و یا خیر واهب- یاخیر من یرجی لکشف رزیه – و من جوده قد فاق جود السحائب- وانت مجیری من هموم ملمه- اذا انشبت فی القلب شر المخالب (۵۶). درود خدا بر تو باد ای بهترین خلق خدا. وای بهترین هدیه دهنده و امیدوار کننده- ای کسی که امید رفع درد از او است و از کرم او سخای ابرها کم است و تو اجابت کننده رفع دردهای من از غمی- در موقعی که قلبم از شر زخمهای دشمنان پر شده است.
بحث توسل و کسانی که اهل حدیث به آنان اطمینان دارند (غیر مقلدین)
و عبارات ائمه اسلام که همه مردم از هر طبقه و مذهبی بر آنان اطمینان دارند، گذشت و الان نظر علمائی که غیر مقلدین به آنان اطمینان داشته و اعتماد می نمایند رابیان می کنیم:
علامه ابن قیم می گوید: راهی برای سعادت و رستگاری در دنیا و آخرت وجود ندارد مگر بدست پیامبران. و بعد ادامه می دهد که، کسی رضایت خدا برایش شامل نمی شود مگر به دست اینان (۵۷) و همچنین گفتیم که عمر بن خطاب t طلب باران نمود در حالی که به عباس t متوسل شده بود . شیخ ابن تیمیه می گوید: همه صحابه بر این دعا اقرار دارند و کسی آن را انکار نکرده است با این که بسیار معروف و مشهور است و این یکی از معلومترین و ظاهرترین اجماع اقراری است و دعاء معاویه بن ابی سفیان در دوران خلافتش نیز به همین شکل میباشد (۵۸) .
قاضی شوکانی در کتاب الدر النضید می گوید:
توسل به پیامبر صلی الله علیه و سلم در زمان حیاتشان و بعد رحلتشان و در محضر او و در پشت سر او، بوده است و توسل به پیامبر صلی الله علیه و سلم در زمان حیاتشان و بعد رحلتشان به اجماع صحابه، ثابت است. (۵۹)
نواب صدیق حسن بوفالی از بزرگان غیر مقلدین می گوید: «یا سیدی یا عروتی و وسیلتی -یا عدتی فی شده و رخاء- قدجئت بابک ضارعا متضرعا -متأوها بتنفس صعداء- مالی و رائک مستغاث فارحمن – یا رحمه للعالمین بکائی (۶۰)؛ ای آقای من و ای محل اتکاء من و ای وسیله من- ای پناه گاه من در زمان سختی و آسانی- آمده ام درب خانهات در حالی که تضرع می نمایم- بانفس بسیار بلند- آهی میکشم برای من غیر از تو فریادرس نیست پس بر من رحم نما- ای رحمت برای دو عالم، گریه ام را.
و نواب وحید الزمان از بزرگان غیر مقلدین می گوید: در وقتی که توسل به خدا به اعمال صالحه جایز است پس قیاس بر آن باتوسل به صالحین بنما. همچنین جزری در کتاب الحصن در آداب الدعا می گوید که: توسل به خدای تعالی به واسطه پیامبران و صالحین از بندگانش از آداب دعا است (۶۱) .
محمد عبدالحکیم شرف القادری (رحمه الله )
خادم طلاب علوم اسلامی و حدیث نبوی شریف
جامعه نظامیه رضویه
لاهور، پاکستان
۱- سوره المائده، الایه ۳۵
۲-محمد بن عیسی الترمذی : جامع الترمذی، التفسیر سوره الانفال (ط : اسلام اباد) ۲/۱۳۴
۳- الذهبی، الامام : التلخیص للذهبی علی هامش المستدارک (دارالفکر، بیروت) ۲/۳۱۲
۴- محمد بن عبدالله، ولی الدین : مشکوه المصابیح (کراتشی) ص : ۴۴۶
۵- محمد بن عبدالله، ولی الدین : مشکوه المصابیح (کراتشی) ص ۴۴۶
۶- ایضا : ص ۸۳-۵۸۲
۷- ایضا : (باب فضل الفقراء) ص ۴۴۷
۸- ایضا : ص ۴۴۷
۹- علی بن سلطان محمد، القاری : مرقاه المفاتیح (المکتبه الامدادیه، ملتان) ۱۰/۱۳
۱۰- حسن العدوی، العلامه : مشارق الانوار (المطبعه الشرفیه، مصر) ص ۵۹
۱۱- ابن القیم الجوزیه : زاد المعاد ۱/۲۸
۱۲- الحاکم النیسابوری : المستدرک، کتاب التاریخ (دارالفکر بیروت) ۲/۶۱۵
۱۳- محمد بن القیم الجوزیه : هدایه الحیاری فی اجوبه الیهود و النصاری (الجامع الفرید) ص ۴۹۳
۱۴- نورالدین علی بن احمد السمهودی : وفاء الوفاء (دار احیاء التراث العربی بیروت) ۳/۸۹۹
۱۵- ایضا : ۴/۵ ـ ۱۳۷۴
۱۶- عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب النجدی : مختصر سیره الرسول (المکتبه السلفیه لاهور) ص ۶۹
۱۷- عبدالملک بن هشام : السیره النبوبه (مع الروض الانف) المکتبه الفاروقیه، ملتان) ۲/۳۰۶
۱۸-عبدالرحمن بن عبدالله السهیلی : الروض الانف ۲/۳٫۶
۱۹- عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب، النجدی : مختصر سیره الرسول (المکتبه السلفیه لاهور) ص ۳۳۲
۲۰- احمد بن حنبل، الامام : مسند الامام احمد بن حنبل (دارالفکر، بیروت) ۴/۱۳۸
ب – ابوعبدالله الحاکم النیسابوری : المستدرک (دارالفکر، بیروت) ۱/۵۱۹
۲۱- تقی الدین السبکی، الامام: شفاء القسام (المکتبه النوریه، فیصل آباد) ص ۱۶۷
۲۲- عبدالملک بن هشام، الامام : السیره النبویه (الکتبه الفاروقیه، ملتان) ۱/۱۷۹
۲۳- احمد بن محمد القسطلانی، الامام : المواهب اللدنیه (مع شرح الزرقانی) ۸/۳۲۲
۲۴- تقی الدین السبکی، الامام : شفاء القسام ص ۱۶۸
۲۵- ابن عبدالبر النمری، الامام : الاستیعاب (دارصادر، بیروت) ۲/۴۶۴
۲۶- ابن کثیر، الحافظ : البدایه و النهایه (مکتبه المعارف، بیروت)
۲۷- ابن کثیر، الحافظ : البدایه و النهایه (مکتبه المعارف، بیروت) ۶/۳۲۴
۲۸- محمد بن عمر الواقدی : فتوح الشام (مصطفی البابی مصر) 1/6-195
۲۹- ایضاء : ۲/۲۱۸
۳۰- محمد بن عمر الواقدی : فتوح الشام ۱/۱۳۶
۳۱- ایضا : ۱/۷۴
۳۲- عبدالله بن عبدالرحمن الدارمی : سنن الدارمی (دارالمحاسن، مصر) ۱/۴۳
۳۳- یحیی بن شرف النوی، الامام : الاذکار(مصطفی البابی، مصر) ص ۲۷۱
۳۴- ابن عبدالبر النمری القرطبی : الاسیعاب علی هامش الاصابه (دار صادر، بیروت) ۳/۵۸۶
۳۵- ابن کثیر الحافظ : البدایه و النهایه (مکتبه المعارف، بیروت) ۸/۱۹۳
۳۶- محمد بن اسماعیل البخاری الامام : الصحیح للبخاری (نور محمد، کارتشی) ۱/۱۳۷
۳۷- محمود العینی، العلامه بدرالدین : عمده القاری (محمد امین دمج، بیروت) ۷/۳۲
۳۸- ابن عبدالبر النمری القرطبی : الاستیعاب (دار صادر، بیروت) ۳/۹۹
۳۹- ابن سعد، الامام : الطبقات لابن سعد (دار صادر، بیروت) ۷/۴۴۷
۴۰- نعمان بن ثابت ابوحنیفه، الامام : القصیده النعمانیه (ط : فیصل آباد) ص ۲۰۰-۱۹۹
۴۱- عیاض المالکی، القاضی الامام : الشفاء (المکتبه الفاروقیه، ملتان) ۲/۳۳
۴۲- احمد بن حجر المکی، الامام : الصواعق المحرقه (مکتبه القاهره، مصر) ص ۱۸۰
۴۳- یوسف بن اسماعیل النبهائی : شواهد الحق (مصطفی البابی مصر) ص ۱۶۶
۴۴- محمد بن محمد الغزالی، الامام : احیاء علوم الدین (دار المعرفه، بیروت) ۲/۲۴۷
۴۵- ابن الحاج، الامام : المدخل (دارالکتاب العربی، بیروت) ۱/۲۴۸
۴۶- ابن الحاج، الامام : المدخل ۱/۲۴۹
۴۷- ایضا : ۱/۲۴۹
۴۸- ایضا: ۱/۲-۲۵۱
۴۹- ایضا: ۱/۲۵۲
۵۰- ایضاء : ۱/۲۴۹
۵۱- علی بن سلطان محمد القاری : شرح مسند الامام الاعظم (المجتبائی، دهلی) ص ۱۱۴
۵۲- تقی الدین السبکی، الامام : شفاء السقام (فیصل آباد) ص ۱۶۰
۵۳- یوسف بن اسماعیل النبهانی : المجموعه النبهایته (دارالمعرفه، بیروت) ۲/۳۹۱
۵۴- ولی الله الدهلوی، الشاه : فیوض الحرمین (محمد سعید، کراتشی) ص ۸۶
۵۵- ولی الله الدهلوی، الشاه : اطیب النغم (مجتبائی، دهلی) ص ۲
۵۶- ایضا : ص ۲۲
۵۷- ابن القیم الجوزیه : زاد المعاد (مصطفی البابی، مصر) ۱/۱۵
۵۸- محمد عبدالرحمن : تحفه الاحوذی شرح الترمذی ۴/۲۸۲
۵۹- ایضا : ۴/۲۸۲
۶۰- وحید الزمان، النواب : حاشیه هدیه المهدی (سیالکوت) ص ۲۰
۶۱- ایضا : ص ۴۸