فصل : شرح آراء علماء در باره سجده ملائکه بر آدم علیه السلام

مسلمانان اجماع دارند که سجده به معنای عبادت نمودن برای غیر خداوند کفر است و خداوند به کفر امر نمی نماید در نتیجه و پس از این قضیه منطقی ، در مورد سجده ملائکه بر سه قول و نظر اختلاف نموده اند . اول : سجده ملائکه برای خداوند بوده و آدم علیه السلام مانند قبله فرض شده است ، با دو وجه بر این نظر اشکال شده : اول اینکه سجده در وقتی به سوی کسی نسبت داده می شود مانند نسبت سجده به قبله ، با غیر حرف لام متعدی می گردد و گفته نمی شود : صلیت للقبله و للمسجد نماز برای قبله و یا نماز برای مسجد می خوانم بلکه با الی القبله و فی المسجد متعدی می شود یعنی به سوی قبله و در مسجد نماز می خوانم . پس اگر آدم (ع)، قبله این سجده می بود ، واجب بود تا این عبارت گفته می شد :اسجدوا الی آدم به سوی آدم سجده نمائید ، و چون این عبارت ذکر نشده پس این توجیه و معنا هم وجود نخواهد داشت . دوم : سخن ابلیس است : ارایتک هذا الذی کرمت علی ۱۷/۶۲، به من بگو این کسی را که بر من برتری دادی . و سخنانی مانند این سخن که دلالت بر سرپیچی و تکبر و وسوسه نمودن فرزندان آدم دارد و دشمنی و کینه ابلیس تا روز قیامت ادامه خواهد داشت [۱]، این سخن دلالت می نماید که ابلیس حال خود را بالاتر و برتر از سجده نمودن برای آدم می دانست و اگر آدم قبله می بود تا این درجه شهرت نافرمانی ابلیس در مجامع قدس و مصاقع جبروت [۲]گسترش نمی یافت و صدای او در گوش های ساکنان و اهل بلندای ملکوت کوبیده نمی شد. و محمد(ص) نیز به سوی کعبه نماز می خواند در حالی که لازم نمی آید تا کعبه افضل از محمد صلی الله علیه و آله باشد . از اشکال اول پاسخ داده شده که جایز است تا عبارت این باشد : صلیت للقبله همانطور که گفته می شود : صلیت الی القبله و با عباراتی از قرآن (لدلوک) و شعر(لقبلتکم) استشهاد نموده اند همانطور که قبلا بیان شد [۳]. و از اشکال دوم نیز پاسخ داده اند که ابلیس از تکریم آدم شکایت نمود و قبول نداریم که آن تکریم فقط با مورد سجده قرار گرفتن آدم موجود می شود بلکه ممکن است تا این برتری و فضیلت آدم با همراهی امور دیگری بدست آمده باشد . و هر دو پاسخ خالی از ضعف نمی باشند اما نکته ضعف پاسخ اول اینست که شکی نیست که لام در مانند این عبارت بسیار کم (نادر) مورد استعمال قرار می گیرد و واضح است که لام (لآدم) به معنای الی یا فی نمی باشد. و اما ضعف پاسخ دوم : مطلب واضح معلوم اینست که مورد سجده واقع شدن آدم علت نافرمانی ابلیس و تمرد و شروع کفر و انکار او است همانطور که این کلام الهی بر آن دلالت دارد : ءاسجد لمن خلقت طینا ۱۷/۶۱ آیا برای کسی سجده کنم که او را از خاک آفریده ای ؟ و آیه : لم اکن لاسجد لبشر خلقته من صلصال من حما مسنون ۱۵/۳۳ من هرگز برای بشری سجده نخواهم کرد که او را از گل خشکیده ای آفریده ای که از گل بدبو گرفته شده است .

نظر دوم : سجده نمودن ملائکه برای آدم علیه السلام از باب تعظیم و سلام نمودن به اوست مانند سلام نمودن ملائکه به آدم . و امتهای قبلی برای بزرگان و انبیاء خود درود می فرستادند همانگونه که بعضی از مسلمانان به بعض دیگر سلام می نمایند . و قتاده در معنای این آیه گفته است : و خروا له سجدا ۱۲/۱۰۰ ، و همگی بسبب او به سجده افتادند. تحیت و سلام نمودن مردم در آن زمان (یوسف )، سجده نمودن بعضی برای بعض دیگر بوده است . و از صهیب نقل شده : در وقتی که معاذ از (سفر) یمن بازگشت برای نبی (ص) سجده نمود و ایشان فرمود: ای معاذ این چه کاری است که انجام می دهی و معاذ در پاسخ گفت : یهود برای بزرگان خود سجده می کنند و مسیحیان را دیدم که برای بزرگان دینی خود و فرماندهان بزرگ خود سجده می نمودند و من از آنها سوال کردم که پاسخ دادند این (سجده) سلام دادن بر پیامبران است . پیامبر (ص) فرمود : آنان بر پیامبران خود دروغ می گویند [۴]. و از سفیان ثوری از سماک بن هانی نقل است که جاثلیق[۵] بر علی بن ابی طالب (ع) وارد شد و خواست تا برای او سجده نماید، علی (ع) به او فرمود : من برای خدا سجده می نمایم و تو برای من سجده ننما . رسول الله (ص) فرمود : لو امرت احدا ان تسجد لغیرالله ، لامرت المراه ان تسجد لزوجها ، لعظم حقه علیها .اگر بنا بود کسی را امر نمایم تا برای غیر خدا سجده نماید به دلیل بزرگی حق مرد بر زن ، به زنان امر می نمودم تا برای همسران شان سجده نمایند. نظر سوم : سجده در آیه بر معنای اصل لغوی خود است که همان اطاعت نمودن و خضوع می باشد . ضعیف بودن نظر اول را دانستی و نظر سوم نیز ضعیف می باشد چون شکی نیست که لفظ سجود در عرف شرع عبارت از قرار دادن پیشانی بر زمین می باشد، پس واجب است تا در اصل لغت نیز همین معنا را داشته باشد زیرا اصل (در نقل معنای لغوی به شرعی) عدم تغییر (معنای لغوی) است . اگر گفته شود که سجده نمون عبادت است و عبادت برای غیر خداوند جایز نیست . پاسخ داده می شود که قبول نداریم سجده عبادت است ، به چه دلیل جایز نباشد تا در بعضی اوقات و یا به حسب بعضی از عادت ها (در امتها و اقوام)، افتادن انسان بر زمین و قرار دادن پیشانی بر زمین نوعی بیان تواضع و تعظیم نباشد و اینکه این(نوع) تعظیم عبادت نباشد، و اگر این مطلب را بپذیریم محال نیست تا خداوند متعال ملائکه خود را به این نوع سجده نمودن امر نماید تا مقام بالای آدمی و درک برتری آدم را برای ملائکه اظهار نمایند و مانند همین مطلب است که گاهی پادشاه به بعضی از نزدیکان و بندگان خود امر می کند تا مرد فقیر و ضعیفی را اطاعت و خدمت نمایند و آنان نیز این دستور را اجرا و به او خدمت می نمایند و در حقیقت بازگشت این کار به خدمت پادشاه و اطاعت امر او بر می گردد در نتیجه سجده نمودن ملائکه برای آدم (ع) در حقیقت سجده نمودن برای خداوند و اطاعت نمودن امر اوست و با این پاسخ وجه دیگری را در دفع این اشکال دانستی که لطیف تر از پاسخ های داده شده یا پاسخ های آینده خواهد بود .  


[۱] – قال ءاسجد لمن خلقت طینا ، قال ارایتک هذا الذی کرمت علی لئن اخرتن الی یوم القیمه لاحتنکن ذریته الا قلیلا ۱۷/۶۱/۶۲ آیا برای کسی سجده کنم که آن را از خاک آفریدی ، سپس گفت به من بگو این کسی را که بر من برتری داده ای (به چه دلیل بوده ) اگر مرا تا روز قیامت زنده بگذاری همه فرزندانش را جز عده کمی گمراه و ریشه کن خواهم ساخت .

[۲] – جبروت ، عالم کروبیین و عالم ملائکه مقربین است و مرتبه وحدت و به اصطلاح سالکین حقیقت محمدیه و بین عالم ملک و ملکوت است و منظور از عالم قدس عالم مفارقات است .

[۳] – تعدی و متعدی نمودن یعنی چسباندن معنای فعل به معمول با واسطه ، و حروف جار عمل تعدی را انجام می دهند و هر فعلی که با حروف جار متعدی نشوند با باء وا لف و تشدید متعدی می شود و در اینجا صلی با تشدید متعدی شده و جمله همان معنای حرف الی را می دهد /تاج العروس ج ۲۰ / ص ۳۷۵ 

[۴] – سنن ابن ماجه ج ۱ کتاب النکاح باب حق الزوج علی المراه حدیث شماره  1853 ، در روایت بازگشت از شام است .

[۵] – جاثلیق لقبی در بین القاب روحانیون مسیحی است که از بالاترین رتبه در بین آنان برخوردار است ، پادشاه روم او را جهت بررسی دین جدید با صد نفر از روحانیون مسیحی همراه به مدینه فرستاد، این هیئت پس از رحلت نبی اسلام (ص) و خلافت خلیفه اول وارد مدینه شدند آنان به دلیل ناتوانی سوال شوندگان در جلسه ای به محضر علی (ع) رسیدند و سولات مختلفی از او نمودند ، شیخ صدوق ره در کتاب توحید و مرحوم کلینی در کافی در باب عرش و کرسی بخشی از سوالات و پاسخ ها را نقل نموده اند .